باشد (ابراهیمی، جزوه کلاسی).
تدابیر، طرح و نقشه هایی جهت تهیه و تخصیص و بکارگیری بهینه منابع درونی برای استفاده از فرصت های محیطی و پرهیز از تهدیدات یا تقویت نقاط قوت و کاهش نقاط ضعف درونی جهت پاسخگویی به انتظارات ذی نفعان سازمان (ابراهیمی، جزوه کلاسی)
2-1-4-2 مدیریت راهبردی
مدیریت راهبردی هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه است که سازمان را قادر می سازد به مقاصد خود دست یابد. مدیریت استراتژیک یا راهبردی از سه بخش تشکیل شده است:
تدوین استراتژی
اجرای استراتژی
نظارت و کنترل (دیوید، 1382: 24)
3-1-4-2 برنامه ریزی راهبردی
برنامه ریزی راهبردی شیوه ای نظام یافته، به منظور تصمیم گیری و اجرای فعالیت ها در خصوص شکل دهی رهنمود، کارکرد و علل یک سیستم است. سیستم می تواند شهر یا منطقه یا ایالت و یا وظیفه ای چون حمل و نقل یا آموزش و نظایر آن باشد (مرادی سمیعی، 1381: 8). بنابراین برنامه ریزی می بایست:
1- سکونت گاه ها و جوامع را در دوره های طولانی هدایت کند؛
2- بر پایهی ارزیابی واقع گرا از منابع محیط باشد؛
3- مبتنی بر مشارکت گروه ها، شرکا و ذی نفعان در سکونت گاه ها باشد (مک کلارن، 1996: 1).
منظور از تدوین راهبرد، تعیین متغیرهای استراتژیک و سپس مدل سازی موضوع مورد نظر در قالب یک ماتریس یا مدل تصمیم گیری است که منجر به اتخاذ تصمیم و یا راهبرد مبتنی بر تعیین ماهیت استراتژی های اصلی می گردد. توسط این اقدام می توان چگونگی محقق سازی اهداف و تعامل سازمان با محیط را با انتخاب مناسب ترین استراتژی اصلی تعیین نمود (علی احمدی، فتح الله، تاج الدین، 1382).
هیچ گاه تمامی گزینه های استراتژیک مورد توجه استراتژیست های سازمان قرار نخواهد گرفت چرا که از میان بی نهایت راه های عملی قابل اجرا، باید مجموعه ای از استراتژی های مناسب و قابل اجرا مورد توجه قرار گیرند (دیوید، 1379).
2-4-2 پارادایم ها و مکاتب مدیریت راهبردی
مینتزبرگ مکاتب مدیریت استراتژیک را به طور کلی به دو دسته تقسیم کرده است که دسته اول را مکتب تجویزی و دسته دوم را مکتب توصیفی می نامند. مکتب اول معتقد به طراحی رسمی و چیش تدبیری و تدابیر تحلیلی برای اهداف بلند مدت بوده و دسته دوم متکی بر اقدام به موقع و منطبق با شرایط جاری و تا حدودی اعمال تدابیر غیر رسمی است.
1-2-4-2 مکتب پیش تدبیری (تجویزی)
مشخصات این مکتب توسط ناصر میرسپاسی به صورت زیر بیان شده است:
شکل گیری استراتژی باید فرآیندی آگاهانه و کنترل شده باشد،
مدل شکل گیری استراتژی باید ساده و غیر رسمی باشد،
استراتژی هر مقصد باید منحصر به فرد و ویژه باشد،
استراتژی به طور کامل از فرآیند طراحی تدابیر شکل بگیرد،
استراتژی باید کاملا مشخص بوده و در صورت امکان به نحوی وارد جزئیات شود که سادگی آن ها حفظ گردد،
در صورتی که استراتژی با شرایط فوق طراحی شود اجرای آن امکان پذیر خواهد بود و
ویژگی عمده مکتب تجویزی این است که طرح ریزی، اجرا و ارزیابی در فرایندی تکمیلی ولی جدا از هم صورت می گیرد (اول طرح ریزی، بعد اجرا و نهایتا ارزیابی).
2-2-4-2 مکتب تجربی انطباقی (توصیفی)
مینتزبرگ دسته (توصیفی) را در پنج مکتب به صورت زیر خلاصه کرده است: (مقالات هنری مینتزبرگ و ایگورآنسوف در مجله مدیریت استراتژیک)
مکتب کارآفرینی، نوآوری و ابتکار عمل که شکل گیری استراتژیک را یک فرآیند نگرشی می داند.
مکتب ادراکی که شکل گیری استراتژیک را یک فرآیند فکری و ذهنی می شناسد.
مکتب محیط گرا که اعمال استراتژیک را یک فرآیند انفعالی می شناسد.
مکتب یادگیری که استراتژی را یک فرآیند تجربی انطباقی معرفی می کند و یکی از صاحب نظران سرشناس پشتیبانی کننده این مکتب خود مینتزبرگ است.
مکتب ترکیبی که به تعبیر مینتزبرگ ضمن غیر مهم تلقی کردن مراحل و ترتیب توالی در تصمیم گیری و اجزاء، سعی بر آن دارد تایافته های مکاتب دیگر را هم به نحوی کاربردی در کنار هم قرار دهد.
مشخصات مکتب تجربی انطباقی (توصیفی):
در مدیریت استراتژیک تاکید بر تفکر و اقدام به موقع است ( نه داشتن یک برنامه آماده حجیم استراتژیک) (عباس منوریان)
مدیریت استراتژیک یک فرآیند تصمیم گیری متکی بر آزمایش و تجربه است ( در شرایط غیر قابل پیش بینی امکان انتخاب استراتژی دقیق و مشخص بلند مدت وجود ندارد). (ناصر میرسپاسی).
تفکر و اقدام استراتژیک (در مقایسه با اقدام یا تفکر تاکتیکی و عملیاتی) به فعل و انفعالات و موفقیت کلی یک مجموعه توجه دارند نه یک بخش از یک مجموعه (همان)
مدیریت استراتژیک یک اقدام و یا اعمال یک راه حل اقتضائی و انطباقی کلان است (همان).
همانگونه که از مشخصه های فوق بر می آید مکتب تجربی انطباقی بیشتر به تفکر و اقدام استراتژیک توجه دارد تا برنامه ریزی استراتژیک. این تفکر، در شرایط غیر قابل پیش بینی طرح ریزی بلند مدت را امکان پذیر نمی داند. به نظر این مکتب، اقدامات استراتژیک مبتنی بر آزمایش است و صاحبان مکتب پیش تدبیری تلاش کردند قابلیت انعطافی خاصی را در مدل های اولیه خود به وجود آورند. لازم به ذکر است که تجویز مکتب پیش تدبیری به این معنی نیست که نقاط ضعف این مکتب پذیرفته نشده، بلکه امتیاز هر مکتب نسبت به دیگری در مقایسه معایب و محاسن آن ها مشخص می شود. با نگرش به این ضرورت که مقاصد گردشگری د
ر کشورهای در حال توسعه باید فعالانه در جست و جوی راه های توسعه و تحقق اهداف بلندمدت باشند به کارگیری مکتب تجربی انطباقی ممکن است رفتار انفعالی به وجود آورد. در حالی که این مقاصد نیاز به پذیرش ریسک های بزرگ در شرایط عدم اطمینان به سوی اهداف در جهت توسعه خود دارند، به همین جهت باید باورهای خواستن توانستن است را جایگزین چو فردا شود فکر فردا کنیم، ساخت.
3-2-4-2 مکتب تلفیقی
الف) در چارچوب نگرش این مکتب، ضمن تاکید بر لزوم همخوانی تفاوت قوت و ضعف سازمان، فرصت ها و تهدیدات محیط (SWOT)، تغییر دادن عوامل محیطی و تاثیرپذیری از عوامل غیر فعال و غیر موثر را نیز بعضا لازم می شمارد.
ب) در مکتب پیش نهادی، ضمن اینکه دیدگاه و ارزش های مدیران عالی و استراتژیست های سازمان، فرهنگ ساز و تعیین کننده به حساب می آیند، دخالت مستقیم و غیر مستقیم افراد مسئول هم در نقش نوآوران و خلاقان اندیشه های تغییردهنده و تغییرگیرنده غیر قابل اجتناب است.
ج) در این تفکر طبعا تحلیل های کلان همراه با تحلیل های خرد باهم ملاک تصمیم گیری ها قرار می گیرند.
د) رسالت و آرمان های تجویزی با واقع گرایی بیشتری تبیین و اجرا می شوند و در نهایت اینکه این تلفیق یک برخورد سیستمی – اقتضایی دور اندیشانه را توصیه می کند.
سازمان باید الگوی خاص و متاثر از آرمان ها، ایدئولوژی ها و واقعیت های محیطی خود را انتخاب کند ولی به علت اینکه شکاف وسیعی بین شرایط کشورهای توسعه یافته صنعتی و کشورهای در حال توسعه وجود دارد، توصیه این الگو برای کشور خودمان شرایط اعمال مدیریت استراتژیک با دیدگاه تلفیقی با گرایش بیشتر درجهت پیش تدبیری است. زیرا علیرغم ریسک ناشی از عدم اطمینان از امکان پیش بینی آینده، برای سرعت بخشیدن به کاهش عقب ماندگی ها، دور اندیشی همراه با خطرپذیری بیشتری لازم است. گام نهادن بدون مخاطره به سوی توسعه در شرایط فعلی نظم سیاسی اقتصادی جهان، تقریبا امکان پذیر نیست ولی از این مخاطرات باید با دور اندیشی لازم در کشورهای جهان سوم استقبال کرد.
4-2-4-2 مکاتب 10 گانه مینتزبرگ
مکاتب 10 گانه مینتزبرگ به طور خلاصه به شرح زیر است:
1- مکتب طراحی
ایجاد تناسب بین قابلیت های داخلی و پیامدهای ممکن خارجی، هدف این مکتب است. از نظر دانشمندانی که نظریاتشان در این مکتب جای می گیرد، بسط راهبرد یک فرآیند سخت و عقلایی است. همچنین آن ها عقیده دارند راهبرد در سازمان مقدم بر ساختار است که این عقیده بیش از هر کسی منسوب به چندلر است. در هر صورت در این مکتب، مدیران با فرآیند منطقی و عقلایی به دنبال ایجاد تناسب هستند و البته این در جهت تعقیب اهداف، پیگیری می شود.
2- مکتب برنامه ریزی
از دیدگاه صاحبان این مکتب، راهبرد می تواند توسط متخصصان علم تدوین راهبرد ایجاد گردد. ابتدا باید در این رویکرد، تحلیلی جامع از اوضاع سازمان و محیط انجام شود و سپس تلفیق داده ها و نظریات مربوط به بخش های گوناگون تدوین راهبرد در پی تحلیل می آید. در این دیدگاه، در سازمان باید یک بخش رسمی برنامه ریزی راهبردی باشد که به مدیر عامل گزارش دهد. بنابراین این دیدگاه عملا سطح راهبردی را حتی در حوزه برنامه ریزان و تدوین گران از حوزه عملیاتی به طور کامل جدا ساخته است.
3- مکتب موقعیتی
از نگاه این مکتب، راهبرد ریشه در برنامه ریزی نظامی دارد و کلمه “سان زو” به معنای هنر، مبدا پرداختن به راهبرد است. راهبرد مکتب موقعیتی، ترکیبی از حرکات دفاعی و تهاجمی جنگی است و فرض بر این است که ساختار صنعت، جایگاه راهبردی را حرکت می دهد که آن نیز ساختار سازمانی را به حرکت در می آورد. تعیین جایگاه مناسب و پیگیری دستیابی به آن را می توان وجه مشخصه این مکتب دانست. بنابراین این مکتب نیز اصالت را به مدیریت راهبردی برای تعیین جایگاه می دهد و راهبرد را در راه آن به کار می گیرد.
4- مکتب کارآفرینی
این مکتب چنین می گوید که راهبرد یک سازمان بستگی به آرمان های آن و محرک بودن یک شخصیت کارآفرین دارد. پس جدا بودن آرمان ها از راهبرد به این معناست که راهبرد به عنوان بخشی از مدیریت راهبردی است که البته به درون سازمان و به کارآفرین بستگی دارد.
5- مکتب شناختی
در اینجا بسط راهبرد یک اقدام شناختی است، یعنی فهم اینکه چگونه یک ذهن کار می کند و اطلاعات را پردازش می کند. کلید درک بسط راهبرد است. این مکتب به وضوح سطح راهبردی را در یک سطح ذهنی می داند که در مقابل عینیت قرار می گیرد. راهبرد آن گاه در سطح ذهنی تدوین می شود.
6- مکتب یادگیری
از نظر صاحب نظران منسوب به این مکتب، راهبرد در سازمان در نتیجه یادگیری مبتنی بر آزمون و خطا درون یک سازمان پدیدار می شود. اصالت این دیدگاه یادگیری است اما این که این یادگیری برای چه کسی اتفاق می افتد نیز اهمیت دارد. این یادگیری برای تطبیق با شرایط محیطی توسط سازمان اهمیت می یابد یعنی عملا با هدف مکتب طراحی همخوانی دارد اما ابزار آن متفاوت است. در این جا نیز راهبرد در جهت هدف است و این یعنی مدیریت راهبردی بخش هایی دارد که از جمله آن راهبردی است که از طریق یادگیری به دست می آید.
7- مکتب قدرت
در این مکتب، راهبرد نتیجه نبردهای قدرت در بازار و درون یک سازمان است. اما آنچه تعیین کننده موفقیت در این نبرد است، پیروزی در سطح راهبردی و مدیریت راهبردی است.
8- مکتب فرهنگی
این مکتب بیان می کند که ایجاد راهبرد یک فرایند تعامل اجتماعی است که درون بستر باورها و ادراک های مشترک بین اعضای سازمان رخ می دهد. راهبر
د در این مکتب هم برگرفته از مدیریتی راهبردی بوده و جزئی از آن است.
9- مکتب محیطی
بنا به دیدگاه این مکتب، سازمان باید به نیروهای محیطی که درون آن عمل می کند واکنش نشان دهد یا اینکه به عنوان مخالف قلمداد شده و نابود می شود. در این جا به وضوح می توان بیان نمود که در سطح راهبردی است که سازمان باید تعیین کند که می ماند یا نابود می شود. پس در اینجا نیز، ریشه راهبرد در مدیریت راهبردی است.
10- مکتب پیکربندی
از نظر این مکتب، راهبرد یک اقدام هوشیارانه انتقال سازمان از یک حالت به حالت دیگر تأملی در مفهوم راهبرد و راهبردی و اصالت آن ها است. مدیریت راهبردی تعیین می کند که حالت قبلی و حالت انتقالی چیست و آن گاه راهبرد بر آن اساس تدوین می شود.
سه مکتب اول، طبیعت و ماهیت ارتباطی دارند، یعنی بیش از آنکه به دنبال این باشند که راهبرد چگونه شکل می گیرد، بر این موضوع تمرکز دارند که راهبرد ها چگونه فرموله می شوند. شش مکتب بعد جنبه های ویژه فرآیند تدوین راهبرد را مورد نظر قرار می دهند و بیشتر از آنکه به تشریح رفتار ایده آل راهبردی بپردازند، به چگونگی عمل کردن و تاثیرگذاری راهبرد توجه دارند. مکتب آخر یعنی پیکربندی نیز می توان گفت حقیقتا ترکیبی از بقیه است. افراد در این مکتب به دنبال آن هستند که کل نگر و یکپارچه گرا باشند و همه اجزا را با هم ببینند. به بیان دیگر مکاتب ده گانه فوق به سه دسته تقسیم می شوند: مکاتب تجویزی، مکاتب توصیفی و مکاتب ترکیبی. مکاتبی که ماهیت تجویزی دارند به این نکته می پردازند که راهبردها چگونه باید تدوین شوند، مکاتب توصیفی چگونگی شکل گیری راهبردها و نحوه عمل کردن آن ها را بررسی می کنند و مکتب ترکیبی که مفهوم تغییر در سازمان را در بر دارد، ترکیبی از مکاتب دیگر است.
3-4-2 برنامه ریزی راهبردی گردشگری
برنامه ریزی راهبردی گردشگری چارچوبی است که به منظور هدایت سازمان ها و مقصد های گردشگری طراحی شده و بر کیفیت، کارایی و اثربخشی تاکید دارد، جهت دستیابی به یک برنامه ریزی استراتژیک موثر می بایست از نگرش ذینفعان موجود در زمینه گردشگری اطلاع کسب کرد و اهداف ذینفعان کلیدی را به یک سو سوق داده و از مدیریت و بازاریابی موثر بهره گرفت، به طور خلاصه می توان گفت برنامه ریزی استراتژیک گردشگری رویکردی عملی و ویژه به منزلهی تاکتیکی است که هدف آن افزایش منابع در دسترس و بهینه کردن منافع گردشگری از طریق برنامه ریزی دقیق، کنترل و ارزیابی است. با لحاظ کردن منافع اجتماعی و اقتصادی محلی و توسعه زیست محیطی و پایداری آن، می توان به تعادل کمی و کیفی عرضه با سطح مناسبی از تقاضا دست یافت.
1-3-4-2 مفاهیم برنامه ریزی راهبردی گردشگری
در دهه گذشته گردشگری نه تنها برای توسعه اقتصادی سازمان ملل نقش مهمی داشته ، بلکه در جهانی شدن روابط اقتصادی نیز بی ارتباط نبوده است. گردشگری به عنوان یک صنعت بر اساس فعالیت های واردات و صادرات، جریان پول بین کشور ها و مناطق را ترویج داده و به عقیده بسیاری از پژوهشگران، گردشگری به عنوان یک پدیدهی ساختاری است. با این حال گردشگری نه تنها به عنوان یک پدیده در اقتصاد کلان بلکه به عنوان پدیده ای است که توسعه را در مقیاس محلی با پیامدهای مستقیم و غیر مستقیم بر روی افراد و مکان ها در نظر گرفته است (گونزالز و رویز، 2006).
در واقع گردشگری یک فعالیت بسیار حساس است و با شبکه پیچیده ای از روابط با بازار ارتباط بر قرار کرده است. همانطور که توسط ملو (2005) استدلال شده است روابط بین گردشگری و سایر بخش های اقتصادی نشان دهندهی آسیب پذیری عمده آن از قبیل هر گونه تغییر در جامعه، سیاست و یا حتی فناوری که ممکن است عمیقا بر عملکرد آن اثر بگذارد. از سوی دیگر در این صنعت، رقابت مقصدهای اصلی و تلفیقی با مقصدهای کوچک و