فنون آموزش کارگاهی
در مهارتهای زندگی هدف نهایی آموزش، تغییر رفتارهای مشکلساز و ایجاد رفتارهای جدید و سازگارانه است. برای رسیدن به هریک از این سطوح تغییر، از شیوهی آموزشی خاصی استفاده میشود. برای مثال شیوهی سخنرانی، برای ایجاد تغییر در دانش و گاهی تغییر در نگرش مفید است، درحالیکه تغییر چندانی در رفتار و میزان مهارت فرد ایجاد نمیکند.
مناسبترین شیوه برای ایجاد تغییر در رفتار و ایجاد یک مهارت، اجرای کارگاه آموزشی است. در این کارگاهها آموزش دهنده و آموزشگیرنده هر دو فعال هستند. این کارگاهها شامل ترکیبی از چندین شیوهی آموزشی مانند سخنرانی، بحث گروهی، فعالیت و … است (فتحی و همکاران، ۱۳۸۷).
نشان داده شده است که برنامههای مهارتهای زندگی به شرطی مؤفقیت آمیز خواهند بود که هنگام برگزاری کارگاه تمامی موارد زیر با یکدیگر مد نظر قرار گیرند:
الف) مهارتها با هم مرتبط هستند. تمامی مهارتهای زندگی به یکدیگر وابستهاند، به عنوان مثال تفکر نقاد با تصمیمگیری ارتباط نزدیک دارد.
ب) محتوای برنامه مهارتآموزی باید به حوزهی خاصی مربوط باشد.
ج) روش آموزش مهارتها، روش گروهی است. آموزشهای مبتنی بر مهارتآموزی تنها زمانی مثمرثمر واقع میشوند که تعاملی بین افراد گروه مهارت داشته باشد. مهارتهای بینفردی را نمیتوان در تنهایی و با نشستن و کتاب خواندن آموخت. بهطور کلی اگر قرار است مهارتها آموخته شوند، باید محتوا، روش و جامع بودن آموزش با هم مورد توجه قرار گیرند. به همین دلیل آموزش مهارتهای زندگی مستلزم استفاده از فنون و روشهای آموزشی خاصی است (سازمان جهانی بهداشت، ۱۹۹۴).
روشهای مورد استفاده در کارگاههای مهارتهای زندگی
رویکرد فعال در مقابل رویکرد منفعل در آموزش
آموزش در کارگاه با استفاده از طیفی از روشها صورت می گیرد. یک سر این طیف روش سخنرانی است که در این روش یک سخنران اطلاعاتی را ارائه کرده و مخاطبان به صورتی منفعلانه تنها پذیرنده و دریافتکننده اطلاعات میباشند. سر دیگر طیف رویکرد همکاری همدلانه است. در این روش خود شرکتکنندگان طی بحث و تعامل با هم معانی مورد نظر را میسازند. بین این دو سر طیف، روشهای دیگری وجود دارد که در قسمتهای مختلف یک کارگاه مهارتآموزی از آن استفاده میشود.
برخی از فنون مورد استفاده در اینجا توضیح داده میشود:
بارش فکری: روشی برای تولید ایدههای متنوع در کارهای گروهی. این روش برای شنیدن نظر کل افراد گروه در زمانی کوتاه مناسب است.
بحث گروهی: روشی مؤثر برای فعال کردن اعضای گروه است و در گروههای بزرگ و کوچک قابل اجراست. این شیوه باعث میشود تمام افراد برانگیخته شوند که نظر و عقاید خود را راجع به موضوع ابراز کنند.
سؤال کردن: در کارگاههای آموزشی این شیوه کاربرد زیادی دارد. پس از انجام هر فعالیت، سؤالهای زیادی پرسیده میشود و این امر باعث میشود شرکتکنندگان بتوانند از فعالیتی که انجام شده نتیجهگیری کرده و این نتیجه را به موقعیتهای خارج از گروه تعمیم دهند.
ایفای نقش: ایفای نقش مهمترین روش آموزش مهارتهای زندگی است. این روش برای اجرا در گروههای کوچک مناسب میباشد، هرچند بهصورت یک اجرای نمایشی در گروه بزرگ نیز بهکار می رود. از این روش، شرکتکنندگان میتوانند رفتاری را مشاهده کرده و آن را در محیطی امن، به پیامدهای منفی احتمالی و در نتیجه بدون نگرانی و ترس آموخته و تمرین جایی که بتوانند پس از تسلط بر آن، این مهارت را در زندگی واقعی بکار برند (فتی و همکاران، ۱۳۸۷).
بررسی متون
پژوهشهای خارجی:
لام[۱۳۷]، استوارت[۱۳۸]، کلی[۱۳۹](۲۰۰۸) در یک بررسی در زمینه اثربخشی آموزش مهارت های زندگی به والدین برای برخورد صحیح با کودکان کم توان نشان دادند که در مقایسه با والدینی که آموزش ندیده بودند، مشکلات فرزندان آنان کاهش یافته بود.
در پژوهشی (مک کارتی[۱۴۰]، ۲۰۰۶/ ۱۳۸۹) که تاثیر آموزش مهارت های زندگی را بر فشار روانی و عملکرد خانوادگی والدین با خانواده های دارای یک کودک کم توان مورد بررسی قرار گرفت نتایج نشان داد که والدینی بر اساس سطوح فشار روانی خانوادگی و روابط زناشویی به خوبی سازگار شدند.
پژوهش ویگورسکی[۱۴۱] (۲۰۰۷) نشان داد که آموزش مهارت های زندگی می تواند به افزایش مهارت های مقابله ای در برابر استرس های خانوادگی به افراد شرکت کننده کمک می کند.
کمبل[۱۴۲] (۲۰۰۶) در پژوهشی تاثیر آموزش مهارت های زندگی را بر موفقیت دانشجویان، مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که آموزش مهارت های زندگی در انتقال موفقیت آمیز دانشجویان از دانشگاه به محیط کار تاثیر مثبت و معنا دار ایجاد می کند.
نتایج پژوهش ایگرت[۱۴۳] و همکاران (۱۹۹۴) در زمینه تاثیر آموزش مهارت های زندگی نشان داد که این آموزش ها باعث افزایش عزت نفس در ارتباط بین فردی می شود (صفر زاده، ۱۳۸۳).
بارلو و همکاران (۲۰۰۸) در برنامه آموزشی برای حمایت و تعلیم والدینی که فرزندان ناتوان دارند، نشان دادند که آموزش مهارت زندگی، مداخله برای سلامت و سبک زندگی یک روش موثر در بهبود و خودکارآمدی برای سرپرستی، تامین سلامت، بهبود مسائل روانی- اجتماعی فرززندان و خلق افسرده دارد.
شجمن[۱۴۴] و همکاران (۲۰۰۵) در پژوهشی تاثیر آموزش مهارت های زندگی را بر ارتقاء عزت نفس و ادراک معلمان از محیط کار را مورد بررسی قرار دادند و نتیجه گرفتند که این آموزش ها منجر به بهبود ادراک از محیط کار و ارتقاء میزان عزت نفس معلمان شده است.
توتل[۱۴۵] و هسلر[۱۴۶] (۲۰۰۶) طی تحقیقی مهارت های زندگی را به برنامه درسی دانش آموزان اضافه نمودند. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از قابلیت فوق العاده نوجوانان در جهت ارتقاء و انعطاف پذیری مثبت آنها بوده است.
ترنر[۱۴۷] و همکاران (۲۰۰۷) در یک برنامه آموزشی که بر تعدادی از خانواده های بومی استرالیا انجام دادند به این نتیجه رسیدند که برنامه آموزش والدین باعث رشد سازگاری کودکان و کاهش مشکلات رفتاری آنان می شود و آموزش والدین به آنها کمک می کند تا در برخورد با مشکلات رفتاری فرزندان خود اقدامات مناسبی انجام دهند.
یداو[۱۴۸] و اقبال[۱۴۹](۲۰۰۹) در یک بررسی در زمینه اثر بخشی آموزش مهارت های زندگی بر عزت نفس، سازگاری و همدلی نوجوانان مورد بررسی قرار داد نتایج نشان داد که آموزش مهارت های زندگی بر عزت نفس، سازگاری و همدلی نوجوانان دارد.
مک کونکی[۱۵۰] و همکاران (۲۰۰۸) در تحقیقی اثراتی که کودک کم توان ذهنی بر مادران می گذارند را بررسی کردند آنها نتیجه گرفتند مادران به دلیل وجود کودک کم توان از سلامت روان ضعیفی برخوردار بودند همچنین سطح استرس و کارکرد خانوادگی ضعیفی داشتند که مشکلات رفتاری کودکان خود را عامل آن می دانستند.
ندیر خیر[۱۵۱](۲۰۱۲) در بررسی کیفیت زندگی و نقش مراقبان کودکان اتیسم نشان داد که به دلیل اینکه والدین زمان زیادی صرف مراقبت از کودک می کنند از سلامت روانی پایین تری نسبت به سلامت فیزیکی برخوردارند، همچنین مادران نسبت به پدران از سلامت روان پایین تری برخوردارند.
دیوان و همکاران۲۰۱۱ در پژوهشی که به بررسی افسردگی و کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی را انجام دادند به این نتایج دست یافتند که که بیشتر مادران از سطح افسردگی خفیف تا متوسط رنج می برند که این افسردگی بر کیفیت زندگی آنها تاثیر می گذارد.
لی و همکاران، ۲۰۰۸ در پژوهشی که به بررسی کیفیت زندگی و استرس در والدین کودکان اتیسم در مقایسه با کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه و بیش فعالی پرداختند به این نتیجه رسیدند که خانواده های مبتلا به اتیسم تاثیرات عمیق تری از کیفیت زندگی نسبت به خانواده های کودکان اختلال نقص توجه و بیش فعالی را تجربه می کنند.
توماس و همکاران ۲۰۱۲ در پژوهش خودبه ارزیابی کیفیت زندگی والدین اختلال رشدی شدید در مقایسه با گروه عادی نشان دادند که والدین اختلال رشدی شدید به طور کلی در مقایسه با گروه عادی نمرات کیفیت زندگی پایین تری را نشان دادند و مادران نسبت به پدران بیشتر تحت تاثیر قرار گرفتند.
مالهترا [۱۵۲]و همکاران (۲۰۱۲) در مطالعه ای کیفیت زندگی خانواده های کودکان کم توان ذهنی و اتیسم با گروه عادی را مورد مقایسه قرار دادند نتایج آنها نشان داد که والدین گروه کم توان هوشی و اتیسم در هر ۴ حیطه نسبت به والدین عادی دچار محدودیت بودند و از کیفیت زندگی پایینی برخوردار بودند.
بومین و همکاران۲۰۰۸ در پژوهش خود نشان دادند که مادرانی که کودک کم توان دارند اضطراب و افسردگی بیشتری دارند. و این اضطراب بر کیفیت زندگی آن ها تاثیر می گذارد.
پژوهشهای داخلی
بهرامی (۱۳۸۴) در تحقیقی نشان دادند که آموزش مهارت های زندگی موجب کاهش فشار روانی مادران کودکان کم توانی هوشی می شود.
مرادی و کلانتری (۱۳۸۴) در پژوهش خود بر نیمرخ روانی زنان دارای ناتوانی جسمی-حرکتی پرداختند. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های زندگی باعث افزایش معنادار سلامت روانی، کاهش اضطراب و ناسازگاری در آزمودنی ها شده است که آموزش مهارت های زندگی بر میزان افسردگی آنها تاثیر معنی داری نداشته است.
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |