بزرگداشت و مایه پیروزى و یاور خود قرارش داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمىشود.
جهاد مهمترین راهکار دفاعی اسلام و جامعه اسلامی در برابر خطرها و تهدیدهاست. با جهاد و شهادتطلبی است که دین، عزت، قدرت و احترام جامعه پایدار میماند. باز هم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل گردیده است:
«خداوند، امت مرا به وسیله سم اسبها و فرودگاه نیزهها عزیز ساخت».188 دشمنان اسلام نیز به خوبی به این موضوع توجه دارند و به همین جهت، بسیار میکوشند تا فرهنگ جهاد و شهادتطلبی را به شیوههای گوناگون از میان امت اسلامی بردارند. امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) در تبیین جهاد میفرمایند:
«جهاد لباس تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداوند است. کسیکه جهاد را ناخوشایند بداند و ترک کند، خدا لباس خواری بر او میپوشاند و دچار بلا و مصیبت میگردد و کوچک و ذلیل میشود؛ دل او در پرده گمراهی میماند و حق از او روی میگرداند؛ به جهت ترک جهاد، به خواری محکوم و از عدالت محروم است.»189
از این فرموده امام (علیه السلام) برمیآید همانگونه که ترک جهاد پیامدهای منفی بسیار دارد، اگر ملتی روحش روح جهاد و فرهنگش فرهنگ مبارزه در راه خدا باشد و خود را با این سلاح مجهز کرده و این سپر را همواره در دست داشته باشند، دیگر هیچ ضربتی بر آنها کارگر نمیافتد.190
حضرت امامخمینی(ره) هم برخلاف رویههای موجود، مردم را به نترسی و بیباکی از دشمن تجاوزگر به رغم بهرهمندی او از سلاحهای پیشرفته و برخورداری از حمایت قدرتهای بزرگ فرامیخواندند و در این رابطه، اتکا به سلاح ایمان و اتکال به ذات لایزال الهی را عاملی آرامش بخش برای ملت مسلمان و انقلابی ایران میدانستند:
«ملت ما اکنون به شهادت و فداکاری خو گرفته است و از هیچ دشمنی و هیچ قدرتی و هیچ توطئهای هراس ندارد. هراس آن دارد که شهادت، مکتب او نیست.» همچنین میفرمایند: «ملتی که برای خدا قیام کرده و شهادت طلب میکند، از هیچ چیز نمیترسد.»191
2-3-2-4- افزایش معرفت و بصیرت در مخاطبان
در تحلیل فلسفه تاریخ اسلامی بر این نکته تأکید میشود که اراده انسانها در حرکت تاریخ نقش ایفا میکنند. خداوند متعال به انسانها اراده داده و به میزانی که مشیت او اجازه دهد و به میزانی که امداد کند، ارادههای انسانی در تحقق حوادث عالم به ایفای نقش میپردازند. انسان نسبت به ولایت خدای متعال، یا تبعیت میکند و یا عصیان. اصولاً هر فعل و ارادهای از انسان، یا در تبعیت از ولایت خدای متعال است و جریان نور در آن واقع میشود، یا خروج از تبعیت است و جریان ظلمت در آن واقع میشود.
در قرآن نیز آیات فراوانی در مورد اراده انسان آمده است از جمله:
إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً192 یا آیه شریفه فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ193
از همینجاست که حرکت تاریخ دو سمت پیدا کرده و به دو جبهه تقسیم میشود: در یک جبهه، ارادههایی عمل میکنند که بر محور عبودیت خداوند متعال و خضوع و خشوع و تذلل در برابر او قرار دارند. این ارادهها در برابر اراده حضرت حق، تسلیم و خاضع و خاشعاند؛ یعنی با اینکه حرکت، ارادی است امّا هماهنگ با ربوبیت تشریعی خداوند متعال واقع میشود. از سوی دیگر، چون موجوداتی مثل انسان و جن، دارای اراده و اختیار هستند و در اثر این اراده و اختیار، طغیان هم اتفاق میافتد و جبهه دوم که از آن به جبهه سرکشی و استکبار در برابر خداوند متعال تعبیر میشود به وجود میآید. هر یک از این دو جبهه در حرکت خود دنبال گسترش خویش هستند و به همین دلیل حق و باطل در تاریخ درگیر میشوند. اصلیترین تعارضی که در تاریخ وجود دارد، تعارض ایمان و کفر و عبودیت و استکبار است و حرکت کلی عالم هم در پایان به سمت غلبه عبودیت و بندگی پیش میرود. «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین»194
پس انسان اراده داشته و این اراده میتواند ولایت خدای متعال را بپذیرد و در مقابل حضرت حق تذلّل، خضوع، خشوع و بندگی کند و میتواند استکبار و تعزّز ورزد و برای خودش کبریائی و عزّت قائل شود. جریان طاعت و معصیت، از همینجا شروع میشود. آنگاه این تعزّز و تذلّل، این استکبار و خضوع، به صورت یک نظام اراده مستمر در انسان وجود دارد. بنابراین اگر جریان طاعت و معصیت را بپذیریم، دو مسیر در عالم تحقق پیدا میکند، یکی مسیر بندگی و عبودیت است و دیگری مسیر معصیت و طغیان علیاللّه تبارک و تعالی. اگرچه گفته شد که هیچ مخلوقی از ربوبیّت خدای متعال خارج نیست، بلکه خدای متعال همه مخلوقات حتی آن کسانیکه معصیت میکنند را ربوبیت میکند. لذا دو جریان تاریخی شکل میگیرد، که همان دو جریان طاعت و معصیت است. جریان طاعت، بر محور انبیاء و اولیاء الهی شکل میگیرد، در طرف مقابل هم محور معصیت و طغیان، اولیاء طاغوت و نار هستند و بر همین اساس، درگیریهای حق و باطل در تاریخ روی میدهد.195
به نظر میرسد یکی از مهمترین کارکردهای سیاسی مجالس مذهبی، ایجاد بصیرت و شناخت در افراد شرکتکننده به منظور شناخت این مسیر تاریخی که در پی تثبیت توحید در تمام عالم است و از حضرت آدم علیه السلام شروع شده و تا معصومین علیهمالسلام و در نهایت هم تا ظهور و رجعت ادامه دارد و همچنین آگاهی از خطرات و آسیبها و موانع پیش رو جهت حرکت در مسیر قرب
الهی میباشد. لذا با شکلگیری بصیرت در فرد، جبهه مقابل توحید و خداپرستی را شناخته و در دام فریب و اغوای کفر و شیطان نمیافتد.
زمینه و عرصه بروز جبهه کفر و شیطان در دورههای مختلف متفاوت است و هر چه ایجاد بصیرت در فرد عمیقتر باشد، زمینه انحراف و تزلزل او هم کمتر خواهد بود.
2-3-2-5- افزایش روحیه تولی و تبری
یکی دیگر از کارکرهای مجالس مذهبی، اصلاح جهتگیری جامعه شیعیان است که این جهتگیری به سمت اولیای الهی و دوری از اولیای طاغوت کشیده میشود و حب فیالله و بغض فیالله را در تمام عرصههای حیات اجتماعی گسترش داده تا همه چیز بر پایه محبت نسبت به اولیای الهی و بغض و نفرت از اولیای طاغوت جهتگیری نماید. و تا این موضوع در فرد و جامعه محقق نگردد، جایی برای توحید همه جانبه و عبودیت فراگیر، وجود نخواهد داشت. به دلیل اینکه در این مجالس، ظلم ظالمان و ستمهایی که در طول تاریخ به اهل بیتعلیهم السلام شده است و سختیهایی که ایشان برای نجات و سعادت بشریت متحمل شدهاند بیان میشود، لذا میتوان یکی از مهمترین کارکردهای مجالس مذهبی را افزایش روحیه تولی و تبری دانست که یکی از ارکان اساسی دین اسلام میباشد؛ «لِکُلِّ شَیْءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْت؛ هر چیزى را اساس و پایهاى است و پایه اسلام محبت ما اهل بیت است.»196 و در حدیثی دیگر امام صادق علیهالسلام فرمودند: «هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ»197 و همانطور که تشریح آن گذشت، حب اهل بیت همان حب نسبت به خداوند است و بغض از دشمنان ایشان، بغض نسبت به دشمنان خداوند و طاغوتیان است: «مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ»198
لذا تولی و تبری (جاذبه و دافعه بر اساس ملاکهای دینی) دو مفهوم و ارزش اساسی در دین اسلام و دو عامل نیرومند برای بقای دین و جلوگیری از بسیاری انحرافات علمی و عملی است. مجالس مذهبی به بهترین وجه، نماد تولی و تبری و آکنده از عشق به اهل بیت و آرمان های آنان و اعلام برائت از دشمنانشان است.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» 199
و نیز در سوره مجادله فرموده: « لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ »200
روایات بسیاری نیز راجع به تولی و تبری وجود دارد، که نشاندهنده اهمیت این موضوع است: از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمودند: “من تشبه بقوم فهو منهم”201 هر که خود را به گروهی شبیه کند، او هم از آن گروه خواهد بود.
زیرا وقتی انسان، خود را شبیه گروهی میکند، کم کم ظاهر در باطن، تأثیر خواهد گذاشت و همفکر و همراه آن گروه خواهد شد. به همین دلیل است که در این حدیث، از اینکه حتی در ظاهر هم شبیه گروهی شویم نهی شده است.
در حدیث دیگری از حضرت باقرعلیه السلام روایت شده، که فرمودند: «إذا أردت أن تعلم أن فیک خیرا، فانظر إلی قلبک، فإن کان یحب اهل طاعه الله، و یبغض اهل معصیه، ففیک خیر، والله یحبک و إذا کان یبغض أهل طاعه الله و یحب اهل معصیه، فلیس فیک خیر، والله یبغضک و المرأ مع من أحب»202
هرگاه بخواهی بدانی که در تو خیر و خوبی هست و ناجی و رستگاری، به قلبت رجوع کن، اگر دوست میدارد اهل طاعت خدا را و بغض و کینه اهل معصیت را دارد، بدانکه در تو خیری هست و خدا تو را دوست میدارد و اگر دشمن اهل طاعت است ودوست میدارد اهل معصیت را، پس در تو خیری نیست و خدا تورا دشمن میدارد و انسان با هر کسیکه دوست اوست خواهد بود، یعنی حشرش با او خواهد بود. و شیخ صدوق نیز در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام روایت کرده که حضرت رضا(علیه السلام) در نامهای به مأمون نوشت: «و حب أولیاءالله واجب، و کذلک بغض اعداءالله، والبرائه منهم»203
دوست داشتن دوستان خدا واجب و همچنین بغض و کینه دشمنان خدا را در دل گرفتن و با آنها دشمن بودن نیز واجب است. تولی و تبری تا اندازهای اهمیت دارد که در زیارت عاشورا، تعبیر به رزق شده است: فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفه اولیائکم و رزقنی البرائه من اعدائکم…204 و در زیارت عاشورا آن را از خداوند متعال، به عنوان رزق، طلب میکنیم.
با توجه به این احادیث، میبینیم که دوستی با خدا و دوستانش، با دوستی دشمنان خدا قابل جمع نمیباشد و حتی بیتفاوتی نسبت به دشمنان خدا نیز فایدهای ندارد، بلکه آنچه در احادیث، از ما خواسته شده است، مرتبهای بالاتر است و آن داشتن بغض و کینه نسبت به دشمنان خداست.
2-3-3- کارکرد تربیتی
تربیت، دارای مفهوم و کاربرد گسترده و پیچیده، و در نتیجه مبهمی است. در تعریف این مفهوم، نه تنها میان مردم عادی، بلکه میان صاحبنظران هم اختلافنظر وجود دارد. در این میان تلاش میگردد تا با تبیین مختصری از واژه تربیت و ارائه تعریف اصطلاحی آن به کارکردهای تربیتی مجالس مذهبی اشاره گردد.
در قرآن کریم ریشهای که بهترین و مناسبترین معنای واژه تربیت را افاده میکند ریشه “الرّب” یعنی “ربب” است. “الرّب” در اصل به معنی تربیت و پرورش است یعنی ایج
اد کردن حالتی پس از حالتی دیگر در چیزی تا به حدّ نهایی و تمام و کمال آن برسد”205
در تعریف اصطلاحی تربیت هم تعاریف مختلفی ذکر شده است، به طور مثال شهید مطهری تربیت را چنین تعریف میکند: تربیت، عبارت است از پرورش دادن، یعنی استعدادهای درونیای را که بالقوه در یک شی موجود است به فعلیت درآوردن و پروردن206 … تربیت، ساختن نیست، آنطور که مثلا خانهای را میسازند که اجزا و اشیایی را با هم ترکیب میکنند و نظمی میانشان برقرار میسازند، بلکه از نوع پرورش یک موجود زنده، یعنی فراهم کردن زمینه رشد استعدادی که در موجود زنده هست، میباشد.207 جمعی از صاحبنظران نیز تربیت را چنین تعریف کردهاند: «جریان زمینهساز هدایت افراد جامعه به سوی تکوین و تعالی پیوسته هویت خویش برای شکوفایی فطرت و رشد همه جانبه و متعادل استعدادهای طبیعی در مسیر قرب الهی. طی این جریان متربیان با کسب شایستگیهای لازم جهت درک موقعیت خود و عمل برای بهبود مداوم آن، بر اساس ایمان (انتخاب و التزام آگاهانه و آزادنه نظام
0 دیدگاه