فی الجمله: ر.ک ص۴۹/ س۸٫
الوس: ر.ک ص۴۲/ س۱۰٫
حدیث حارث: ر.ک ص۹۴/ س۵٫
ابو داود: ر.ک ص۹۵/ س۲٫
نُصرَت: اسم مصدر عربی، یاری کردن، یاری دادن. (لغ)
نصرت چنین کند: اینگونه یاریگری کند.
چنگیزخان: ر.ک ص۲۲/ س۲۰٫
تَعَرُّض: مصدر عربی، مزاحمت. (لغ)
هَتکِ عِرض: ترکیب اضافی، بر باد دادن آبرو و عرض کسی. هتک حرمت. (لغ)
باغی: صفت عربی، نافرمان. (منتهی)
مُتَعَدّی: صفت عربی، ستمگر و ظالم. (لغ)
حَرَم: اسم عربی، پردگیان. (لغ)
حَرّاث: صفت عربی، کشاورز، برزگر. (لغ)
لازال ممکنّا لدین رسول الله: پیوسته بردین پیامبر خدا برقرار باشد.
اول آنکه فرمود مردی بیرون آید از ماوراء النهر و رجولیّت و تفرّد در آن وصف حضرت خان را بر اتّم وجهی حاصل است چنانچه مشهور عالم و مذکور السنه جمیع اولاد آدم است و خروج و ظهور آن حضرت از ماوراء النهر خود بسیار ظاهرست، علی الخصوص آنکه اول نوبتی که آن حضرت از آب آمویه جهت محاصره بلخ عبور فرمودند سنه تسع و تسعمایه بود و لفظ حرّات با ملاحظه تکرار حرف راء به حساب جمّل موافق آن میافتد. دوم آنکه فرمود: گویند آن مرد را حارث و این تقریر به دو نوع میباشد. یکی آنکه نام او حارث باشد و دیگر آنکه وصف او حارث باشد. اگر مراد آن باشد که نام او حارث باشد این معنی به اتّم وجهی بر آن حضرت صادق است، زیرا که اصحاب لغت گفتهاند معنی حارث شیراست و ابونصر فراهی که صاحب نصاب الصبیان است در لغت گفته که حارث شیر است و اگرچه عامّه اهل لغت گفتهاند که ابوحارث کنیت شیر است، فامّا چون او گفته حارث شیرست و از معتمدان اهل لغت است سخن او را در آن باب اعتبار میتوان کرد و بدان اعتماد میتوان نمود و برین تقدیر مردی که او را شیر گویند جامع ترکیب شیر مردست و شیر مرد از القاب مشهور حضرت شیر زمان، شیر دل شجاعت نشان، خان عالی مکان است و این لقب مشهورترین القاب آن حضرت است، چنانچه در تمامی الوس اوزبک و مغول آن حضرت را شیرمرد میخوانند و شهرت این لقب از آن بیشترست که به شرح و مبالغه احتیاج داشته باشد. پس گوییا فرموده: بیرون آید از وراء نهر شیر مرد و برین تقدیر آن حضرت صلی الله علیه و سلم، حضرت خان را به لقب مشهور یاد فرموده باشد جهت تعریف و تعیین و نشانه تا همه کس او را باز شناسند و در طریق خدمت و متابعت او درآمده شرف ائتمار به امری که ایشان را در باب وجوب نصرت و اجابت دریابند و اگر مراد وصف باشد، حارث در زبان عرب به پنج معنی اطلاق کنند: اول کاسب و به این معنی است آنچه حضرت رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده: «اصدق الاسماء الحارث» یعنی صادقترین نامها که بر فرزندان نهند آن حارث است، یعنی هر کس از اولاد آدم کاسب اعمالی است که جزاء آن مییابد، اگرکسب اعمال خیر کند، جزای خیر یابد و اگر کسب اعمال شر کند جزای شر یابد و برین معنی آن حضرت شک نیست که کاسب اعمال خیرست، چه هر کس که با آن حضرت در اوقات مختلفه مصاحبت کرده میداند که آن حضرت کلِّ اوقات را در کسب طاعات و اعمال میگذراند و همه اوقات به انتظار وقت نماز نشسته یا به قرائت قرآن مشغولند یا مباحثه علمی در میانست یا به مهمّات دادخواهان و حفظ حوزهی مملکت و دفع موادّ فساد کفّار و باغیان که بیضه اسلام را با فساد خراب کردهاند و میکنند اشتغال میفرماید و همچون دیگر ارباب ترفّه و تنعّم و اصحاب نعمت و فراغت از سلاطین و حکام ایشان را فضول وقتی نمیباشد که در آن مجلس عیش و صحبت لذّتی عقد کنند و به جام خوشگوار و مطرب نیکو سرود و بزم چنگ و عود طلب فرح عاجل و لذّتی واصل به نقد نمیفرمایند با آنک مثل انوشیروان در کمال عقل و عدالت از این خالی نمیبوده (مهماننامه ۹۸-۹۹)
توضیحات:
ماوراء نهر: ر.ک ص۲۶/ س۲٫
رُجولیَّت: اسم مصدر عربی، مردی و مردانگی. (لغ)
تَفَرُّد: مصدر عربی، در امری یگانه و بیمانند شدن. (لغ)
اَتَمّ وَجه: نعت تفضیلی مرکب عربی، بودجه اتّم، بودجه اکمل. (لغ)
اَلسِنه: اسم عربی، ج لسان، زبانها. (لغ)
آن حضرت: منظور حضرت خان (محمدخان شیبانی)
سنه تسع و تسعمایه: سال ۹۰۹٫
حِسابِ جُمَّل: ترکیب اضافی، تهانوی گوید: حساب ابجد حساب مخصوصی است که آن را حساب جمل نیز گویند و آن حساب عبارتست از اینکه از حروف ابجد، به طریق متداول یعنی: ابجد، هوز. حطی. کلمن. سعفص. قرشت. نخذ. ضظغ. از الف تا طاء مهمله را برای آحاد. و از یاء تا صاد مهمله را برای عشرات و از قاف تا ظاء معجمه را برای مآت و غین معجمه را برای هزار تعیین کردهاند. (لغ)
لفظ حرّات با ملاحظه …: لفظ حرّاث را اگر با راء مشدّد بیان کنیم، به حساب ابجد با آن سال (یعنی سال ۹۰۹) موافق میشود.
حارث: ر.ک ص۹۴/ س۵٫
اَبونَصر فَراهی: اسم خاص، فراهی بدر الدین محمود یا مسعود بن ابی بکر بن الحسین بن جعفر الفراهی. صاحب نصاب الصبیان و گویند او کوری مادرزاد بود و در لغت عرب و حدیث مهارت تمام داشت … ابونصر فراهی کتاب جامع الصغیر تألیف محمدبن حسن شیبانی (۱۳۵-۱۸۹) را نیز در سال ۶۱۷ هـ .ق نظم کرده است. (لغ)
نِصابُ الصِبیان: اسم خاص، منظومهایست در لغات عربی به فارسی اثر ابونصر فراهانی بجستانی که در اوایل قرن هفتم هجری حیات داشت و بر آن شرحها نوشتهاند و مکرر به طبع رسیده و مدتها از کتب درسی مقدماتی محسوب میشده … مطالب نصاب الصبیان غیر از لغت و عروض، تعلیم لوزان معمولی برای مبتدیان و نیز محتوی اطلاعات عمومی در مورد اشیا و اسما و معانی لغات از تازی به پارسی است. (معین)
برین تقدیر: ر.ک ص۱۵/ س۵٫
الوس: ر.ک ص۴۲/ س۱۰٫
اوزبک: ر.ک ص۴۱/ س۱۴٫
اِئتِمار: مصدر عربی، ایتمار، فرمانبرداری نمودن. (لغ)
وُجوب: مصدر عربی، ضرورت و لزوم. (لغ)
نصرت: ر.ک ص۹۷/ س۳٫
آن حضرت: منظور محمدخان شیبانی است.
باغیان: ر.ک ص۹۷/ س۱۱٫
بِیضَه اسلام: ترکیب اضافی، دائره اسلام و دین. (لغ)
فُضُول: مصدر عربی، به معنی افزونی و هم جمع فضل به معنی زیادتها و افزونیها. (غیاث اللغات)
فضول وقت: ترکیب اضافی، زیادی وقت. وقت زیادی.
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |