بهترین پادشاهانی است که برایران سلطنت کرده چراکه او علاوه بر دیانت وتقوی وعدالت وصلح جویی بسیار بخشنده وعلم دوست وادب پژوه وهنرپرور وآبادکننده بود وبسیاری از خرابی هایی که به دست پدرش روی داده بود، به دست اومرمت یافت. در مدت چهل وسه سال سلطنت با اینکه هیچ وقت به قصد کشورگشایی اقدام به جنگ نکرده بود ولی هر وقت جنگی پیش می آمد با نهایت رشادت جنگیده وتقریبا در تمام نبردهای خود نیز فاتح بودهاست.
«شاهرخ هم شعر میگفت وهم خوش مینوشت وهرات در عصراو علاوه بر کتابخانه بزرگی که بهامر شاهرخ درآن جا تاسیس یافته بودمرکز اجتماع علما و ادبا و شعرا و خطاطان و نقاشان بود مخصوصاٌ در عصرشاهرخ یک عدهاز بهترین کتب تاریخی زبان فارسی به تشویق و امر آن شاه هنردوست تألیف یافته و این کار در عهد فرزندان وی نیز دنباله داشته وتا اوایل عصرصفوی کشیده شدهاست» (همان، 803).
درپاسخ به سوالی که درخصوص دلایل مطرح شدن دوره تیموری به عنوان دوره طلایی هنر ایران مطرح گردید اشاره به ثروتهای باد آورده خالی از لطف نخواهد بود. «از ثروت هنگفتی که امیرتیمور از غارتگریهای خود بدست آورد، اولاد و احفادش مانند شاهرخ و بایسنغر و الغ بیگ و سلطان حسین بایقرا بخشی را صرف هنرهای زیبا مخصوصاٌ معماری و صنایع کتاب نمودند و از این رو ترقیات شگرف در این رشتهها پدید آمد» (صدیق، 1354: 201).
2-2- دوره تیموری: دوران طلایی هنرهادر ایران
همانطور که اشاره شد امیر تیمور ثروت زیادی بدست آورده بود که خود زمینه رونق هنرها را دردوره پس از تیمور فراهم می کرد. روایت های زیاد وآثار به جای مانده از هنرهای این دوره موید این مطلب هستند.
«هنرهای زیبا در این عصر جلوه و رونق وپیشرفت دیگری یافت. آثاری که در نقاشی و معماری و کاشی کاری وتجلید و تذهیب و خطاطی در این دوره پدیدآمد در ردیف عالیترین آثاری است کهاساساً ایرانیان پس از اسلام در این فنون به وجود آوردهاند» (یارشاطر، 1334: 27). تیموریان به ایجاد بناهای مذهبی وغیر مذهبی علاقه زیادی نشان دادند واز نظر طرح وشیوه معماری از نقش ها و طرح های متداول آن زمان بهره بردند. از نظر تزئینات بنا این دورهاز ادوار مهم اسلامی است. «شیوه تزیین با کاشی معرق در عهد تیموری حکایت از آن دارد که هنرمندان این دوره در شیوه تزیینی به حداعلای مهارت دست یافته بودند، به طوری که در کمتر دورهای اینچنین تزیین کاشیکاری مشاهدهشدهاست. مساجدی مانند گوهرشادمشهد، کبودتبریز، مدرسه خرگردخراسان، مسجدجامع تیمور در سمرقند و همچنین بناهای ساخته شده در بخارا و هرات، نشاندهنده برجستگی هنر کاشیکاری وکاربردآن در بناهای مذهبی است». (تصویر2-1) (کیانی، 1385: 58).
«هنر موزائیک سازی با کاشیهای ریز لعابی رنگی در سده پانزدهم، برابر با قرن نهم هجری در مشهد واصفهان بهاوج ترقی خود رسید. ساختمان های بزرگی با این کاشیها، که نموداری است از دلبستگی ایرانیان به مینیاتور، پوشیده و آراسته شدهاست. کاشیکاران، دیوارها و مناره ها را با نقشهایی که زیبایی و ظرافت آنها در عکسهای رنگی نیز پدیدار میشود، با کتیبهها و طرحهای گل و بوته میآراستند» (پرایس، 1386: 126).
شاهرخ همچنین در شهر هرات کارگاهی برپا کرد و نقاشانی را به مصورسازی کتب تاریخی گماشت. «تصاویر نسخههای زمان او شیوه نگارگری عهد ایلخانان را به یاد میآورند، زیرا الگوی اغلب آنها جامع التواریخ رشیدالدین بود. یک نسخه منحصر به فرد از کتابت معراج نامه به زبان ترکی اویغوری نیز در دوره حکومت شاهرخ مصور شد (840ه. ق). تصویرگر یا احتمالاً تصویرگران این نسخه چهرههایی شخصی با حالات هیجانزده متفاوت را مجسم میسازند، که در آنها بهترین ویژگیهای شیوه درشت نقش به کار رفته در نسخه های تاریخی شاهرخ، با الهام گیریهایی از نیرومندی نقشمایه های آسیای میانه، همچنانکهاز ماهیت توهم انگیز هنر بودایی است، در آمیختهاست» (پاکباز، 1379: 71).
شاهرخ سه پسر داشت به نامهای بایسنقر، ابراهیم سلطان و الغ بیگ که هر کدام به ترتیب کارگاههای خود را در هرات، شیراز و سمرقند برپا کردند. سبک نگارگری شیراز در زمان ابراهیم سلطان را میتوان چنین برشمرد: «مثلا در برخی از تصاویر نسخه مشهور شاهنامهابراهیم سلطان (حدود834- 839ه. ق)، پیکرههای درشت وسرزندهای را در یک منظره ساده میبینیم. در اینجا، طراحی قوی تر و رنگ ها خاموش تر نسبت به سبک شیراز قبل از ابراهیم سلطان شدهاند. علاوه براین، ملاحظه میکنیم که عناصرنوشتاری در کل ترکیب بندی اهمیتی خاص یافتهاست. قاعده کلی چنین است که باجای دادن دو یا چهار کتیبه در بالا و پایین نگاره، ساختاری متقارن و هندسی در فضای تصویری به وجود میآید» (همان، 73).
بایسنقر پس از اینکه به فرمان شاهرخ به هرات رفت در آنجا کارگاه بزرگی برپاکرد وبرجستهترین استادان آن زمان را از گوشه وکنار کشور فراخواند ودر دربار خویش گردآورد. «بایسنقر، خود نقاش وخوشنویس بود ودر مدت 39 سال پادشاهی او، هنرهای نگارگری، مجلدسازی و به طورکلی هنرهای تجسمی و ترسیمی بهاوج خود رسید و مدرسه هرات بزرگترین مرکز فرهنگی و هنری زمان خود شد» (آیت الهی، 1380: 271).
«نگارگران زمان بایسنقر در ادامه نگارگری عهد اسکندر سلطان به یک سبک رسمی و قانونمند دست یافتند که نمود بارز آن را درتصاویر شاهنامه مشهور به بایسنقری (833ه. ق) میتوان دید. پیکرهای بلند قامت و موقر با چهرههای ریش دار، گل وبوته های درشت وتک درختان سرسبزازعناصر شاخص در ترکیب بندیهای کاملا متعادل نگاره های شاهنامه بایسنقری ودیگر نسخه های این زمان به شمار میآیند. اجتناب از قرینه سازی محض، به نگارگر امکان میدهد که صحنههای شکار وکارزار را پرجنبش ومجالس بزم وضیافت را ساکن وآرام مجسم کند» (تصویر2-2) (پاکباز، 1379: 73).
یکی از هنرهای پیشتاز وهمگام با تذهیب خوشنویسی است که قبلا به اهمیت آن اشاره شد. مهمترین گونه خوشنویسی در دوره تیموری خط نستعلیق است که در همین دوره به سامان میرسد و مراحل پیشرفت خود را طی میکند و جهت نوشتن کتابهای ادبی وگاها علمی کاربرد دارد و در قرآن کاربردی ندارد. دیگر اقلام مورد استفاده در این دوره ثلث، کوفی تزئینی، نسخ و رقاع است که کاربردی متفاوت وتعریف شدهای در کتاب ها دارد.
خوشنویسی همیشه یکی از عالی ترین اشکال هنر در اسلام به حساب میآمده و نه فقط به وسیله خوشنویسان حرفهای که نام آنها در زمره بزرگان هنری قرار دارد، بلکه توسط خود شاهزادگان واشراف دوره تیموری نیز انجام میشد.
«خط نستعلیق، در کتابخانهها وکارگاههای اسکندر سلطان در اصفهان، وبایسنقر در هرات، به کار گرفته شد. همچنین شاهرخ در تشویق هنرمندان میکوشید وبه خصوص به کتابت وساخت کتب نفیس علاقه نشان میداد. وی، هنر را در سمرقند وهرات پروراند، واین شهر مرکز رنسانس هنری آسیای میانه گردید» (جوادی، 1393: 13).
صنایع دستی و هنرهای مستظرفه در عهد تیموری نیز رونق فراوان داشت. از آن جمله آثار فلزی تزئینی وتجملاتی که با ظرافتکاری و دقت پروسواسی منقوش شدهاند. براساس توصیفات کلاویخو از دربار تیموری معلوم میگردد که اشیاء تجملی ساخته شده با فلزات گرانبها فراوان وخیره کننده بودهاند.
گرچه نمیتوان دراین مجال کوتاه همه هنرهای دوره تیموری را مورد مطالعه قرارداد ولی اشاره کوتاهی به هنر سفالگری نیز به دلیل اشتراک نقوش آن با تذهیب مفید به نظر میرسد. از محصولات سفالگری دوره تیموری، آثاری که واقعا و دقیقاً منسوب بهاین دوره باشد، کمتر باقی ماندهاست. نوعی از ظروف سفالی به نام «چینی آبی- سفید که در نیمه دوم سده هشتم/چهاردهم بهایران راه یافت وبرای نخستین بار در نسخه خطی خواجویکرمانی در سال 793/ 1391 تصویر شد اسلوب جدیدی را به وجودآورد که تولید سفالینه را در سراسر سده نهم تحت تاثیر خود قرار داد» (شراتو، 1376: 56). نوعی دیگر از سفال که در این دوره تولید میشد سفال کوپهچی نام داشت، «این سفالینه ها از گل رس نرم وسست و منفذدار همراه با لعاب تنک و ناهموار و اغلب براق ساخته شده که گاهی دارای ترکهای متعددی است وتاثیر مستقیم روغن در خود ظرف، رنگ ولعاب آن را ضایع کردهاست. این ظروف که در خلال سده های دهم و یازدهم رواج یافتند، به نام شهر کوچکی در داغستان به کوپه چی معروف شدند» (همان، 57).
2-3- تعریف اصطلاحات تذهیب
«تذهیب، ماخوذ ازتازی، زراندودی وطلاکاری است» (ناظم الاطبا، بیتا). «در لغتنامهها، تذهیب را زرگرفتن و طلاکاری دانستهاند. تذهیب را میتوان مجموعهای از نقشهای بدیع و زیبا دانست که نقاشان و مذهبان برای هرچه زیباتر کردن کتابهای مذهبی، علمی، فرهنگی، تاریخی، دیوان اشعار، جنگهای هنری و قطعههای زیبای خط در جایجای کتابها بکار میبردند تا صفحات زرین ادبیات جاودان و متنهای مذهبی سرزمین خود را زیبایی دیداری نیز ببخشد. بدین ترتیب است که کنارهها و اطراف صحنهها با طرحهایی از شاخهها و بندهای اسلیمی، ساقه، گلها وبرگهای ختایی، آذین میشوند» (مجردتاکستانی، 260: 1386). همچنین در کتاب دایرهالمعارف صنایع دستی در تعریف تذهیب چنین آمدهاست: « تذهیب عبارت است از طلاکاری و طراحی نقوش اسلیمی و ختایی بر روی اوراق کتاب یا آثار نگارگری، به عبارت دیگر، تزیین نوشتهها وتصاویر، با رنگ طلا و دیگر رنگهای طبیعی یا معدنی مانند لاجورد، اخرا، نیلی و. . . . به همراه نقوش گل وگیاه ویا هندسی درهم تابیده است» (سیدصدر، 1386: 83).
درادامه برای آشنایی خوانندگان این رساله رایج ترین اصطلاحات تذهیب با ارجاع به منابع معتبر دراین زمینه توضیح داده می شود.
اسلیمی: در مصطلح نسخهآرایی، به نقوش و گرهبندیهایی گفته میشود که دارای پیچ و خمهای متعدد، چونان درختی یا درخچهای پیچان که ساقه، شاخهها و برگهای آن به هم درآمیخته ودر هم چنگ زده باشد. مذهب در نقوش اسلیمی، شاخهها و ساقهها را با فاصلهای معین و قرینه سازیهای دقیق به هم میتاباند و نقشی میآفریند که بیننده گاهی با همه دقت، راهگذر شاخهها و ساقهها و برگها را نمیتواند ببیند» (مایل هروی، 1372: 578).
اسلیمی دهن اژدری: «نقاشی که به صورت دهن اژدر نمودار گردد. این نقش ظاهراً از دوره تیموریان رواج داشته است و زیبا می نماید» (مایل هروی، 1353: 131).
تاج: «یک نوع تذهیبی است که شکل تاج گونه است ودر نقاشی سرلوحه کتابها به کار برده میشود» (همان، 128).
ترصیع: «در صورتی که هریک از نقش و نگارهای مربوط به نسخهها و مرقعات سوای آب طلا، از شنگرف، لاجورد، سفیدآب، زنگار، سیلو، زعفران و غیره بکار رفته باشد، آن نقش را مرصع گویند و عمل آن را ترصیع، به خلاف نقش مذهب که در آن فقط آب طلا بکار میرود. از اینرو هر نقش مرصع، مذهب است در حالی که هر نقش مذهب، مرصع نیست» (مایل هروی، 1372: 595).
ترنج: «دراصطلاح نسحهارایی، شکلی را گویند بیضی، که وسط آن را با نقوش اسلیمی یا بترمه یا تصویر نبات وحیوان، ویابا خطوط رقاع، نسخ ونستعلیق می آرایند. ترنج را اغلب در وسط دوطلبه جلد میکشند وگاهی نیز ظهر ورق اول نسخه را با این شکل می آرایند» (همان، 596).
تشعیر: «در لغت از شعر میآید به معنی موی، و در اصطلاح مذهبان، نوعی تذهیب به مانند خطایی و تصاویر حیوانات و طیور بسیار ریز که عموماً با زر و گاهی با دیگر الوان کشیده شده باشد به طوری که نقاش و مذهب با قلم گیری زر در روی جلد یا در حواشی اوراق نسخ مهارت خود را به طور شایسته نشان دهد» (همان، 597).
جدول: «در لغت به معنای جوی باشد و در عرف مذهبان و جدولکشان، خطوط متوازی است که گرداگرد صفحه نوشته و یا در فواصل سطور