در پژوهش میکائیلی، افروز و قلیزاده (1391)، تحت عنوان ارتباط خودپنداره تحصیلی و فرسودگی تحصیلی با عملکرد تحصیلی دانشآموزان دختر، نتایج نشان داد که بین خودپنداره تحصیلی، فرسودگی تحصیلی و زیرمقیاسهای آن (خستگی، بیعلاقگی و ناکارآمدی تحصیلی) با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد. براساس نتایج رگرسیون چند متغیری بیعلاقگی تحصیلی و خودپنداره تحصیلی به عنوان قویترین پیشبینهای عملکرد تحصیلی بودند. بنابراین با ایجاد علاقه در دانشآموزان به عنوان مثال طراحی و ارائه مطالب درسی، به صورت جذاب و همچنین هدایت آنها به رشتهای که علاقه دارند، و نیز ایجاد حس ارزشمندی در آنها میتوان عملکرد تحصیلی دانشآموزان را بهبود بخشید.
در پژوهش رحمانی جوانمرد (1390، به نقل از میکائیلی، افروز و قلیزاده، 1391)، تحت عنوان بررسی رابطه کمالگرایی و فرسودگی تحصیلی در دانشجویان، نتایج پژوهش نشان داد که کمالگرایی منفی به طور مثبت و معنیدار و کمالگرایی مثبت به طور منفی و معنیدار با فرسودگی تحصیلی ارتباط دارد.
علیزاده صحرایی، خسروی و بشارت (1389) ، در تحقیق خود با عنوان رابطه ی باورهای غیر عقلانی با کمال گرایی مثبت و منفی در دانش آموزان شهرستان نوشهر 280 دانش آموز دختر دبیرستانی از پایه دوم و سوم به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. نتایج نشان داد بین نمره کل باورهای غیر عقلانی و تمام خرده مقیاس های کمال گرایی منفی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
سلیمی ، رمضانی، خوانکی و امیری(1389) ، در پژوهشی با عنوان ارتباط باورهای غیر عقلانی مادران با مشکلات رفتاری دختران دبیرستانی آنها با استفاده از پژوهش مقطعی و علمی مقایسه ای نمونه ای 420 نفری از دختران دبیرستانی دارای مشکل رفتاری و مادران آنها را در شهر مشهد که به دفتر مشاوره آموزش و پرورش معرفی شده بودند به عنوان نمونه انتخاب کردند.200 دانش آموز که دارای مشکل بودند با 200 نفر دیگر که فاقد مشکل بودند انتخاب شدند.نتایج نشان داد که بین باورهای غیر عقلانی مادران دارای مشکلات رفتاری و فاقد مشکلات رفتاری تفاوت معنی دار وجود دارد.
در پژوهش نعامی (1388)، تحت عنوان رابطه بین کیفیت تجارب یادگیری با فرسودگی تحصیلی دانشجویان کارشناسیارشد دانشگاه شهید چمران اهواز، نتایج نشان داد که روابط معنیداری بین حیطههای کیفیت تجارب یادگیری(منابع، محتوا، انعطافپذیری یادگیری و رابطه استاد ـ دانشجو) با ابعاد فرسودگی تحصیلی (خستگی تحصیلی، بیعلاقگی تحصیلی و ناکارآمدی تحصیلی) وجود دارد. همچنین رابطه استاد ـ دانشجو بیشترین نقش را در تبیین تحلیل رفتگی تحصیلی دارد.
شیرزاد (1388) ، در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه سلامت روان و تحریف شناختی مردم 20-50 ساله به این نتیجه رسید که هر چه تحریف شناختی بیشتر باشد احتمال بیشتری وجود دارد که فرد سلامت روان خود را از دست بدهد و به بیماری های روانی مبتلا گردد.
معتمدین و عبادی (1386) ، در پژوهشی دریافتند که باورهای غیر منطقی در دانش آموزان پسر دوره دبیرستان باعت اضطراب و پرخاشگری میشود.
استادی(1384) ،در بررسی و مطالعه تحریف شناختی و ارتباط آن با عزت نفس در دانش آموزان متوجه این امر شد که تحریف شناختی با عزت نفس رابطه منفی دارند.به این صورت که هرچه فرد بیشتر درگیر اشتغالات ذهنی و نگرانی باشد به همان اندازه از عزت نفس او کاسته خواهد شد.
15-2 جمع بندی
یکی از تنگنا ها و حوزه هایی که در آن کار چندانی صورت نگرفته ارتباط متغیرهای تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی با تحلیل رفتگی آموزشی است.بنابراین ما سعی نمودیم که ابتدا این سه متغیر را در این فصل به طور کامل تعریف کنیم و در فصل بعدی با استفاده از پرسشنامه ها و همچنین تحلیل های آماری به بیان رابطه این سه متغیر خواهیم پرداخت تا شاید این پژوهش اندکی فقدان کار در این زمینه را پر نماید و مورد استفاده دیگران قرار گیرد.از طرفی امید داریم که پژوهش حاضر به حل مشکل تحلیل رفتگی آموزشی در دانشجویان کمک نماید.
فصل سوم
روش پژوهش
1-3 مقدمه
این فصل شامل روش پژوهش، جامعه، نمونه و روش نمونهگیری و معرفی ابزارهای باورهای غیرمنطقی، تحریفشناختی و تحلیل رفتگی آموزشی است و در پایان این فصل نیز به شیوههای تجزیه و تحلیل دادهها پرداختهایم. فصل سوم به عنوان روششناسی تحقیق، چهارچوب اقدامات پژوهش را تعیین میکند.
2-3روش پژوهش
در پژوهش حاضر تحلیل رفتگی آموزشی بر اساس تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی در دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا پیش بینی می شود.روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و رگرسیون می باشد.
3-3جامعه آماری
کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی سال آخر دانشگاه بوعلیسینا که در سال تحصیلی 1393-1392 مشغول به تحصیل هستند که طبق گزارش اداره آموزش دانشگاه بوعلیسینا این تعداد 1360 نفر بودند.
4-3حجم نمونه و روش نمونهگیری
با توجه به مسأله پژوهش که به دنبال تحلیلرفتگی آموزشی است، ابتدا براساس جامعه مورد نظر که دانشجویان سال آخر کارشناسی بودند و با استفاده از جدول برآورد حجم نمونه، نمونهای به تعداد 310 نفر انتخاب و پرسشنامه تحلیلرفتگی آموزشی روی آنها اجرا شد.نمونهگیری به روش طبقهای نسبتی صورت گرفت و حجم جامعه و نمونه هر دانشکده به تفکیک مشخص شد که در جدول زیر مشاهده میشود. بعد از اجرای پرسشنامه مشخص شد از این تعداد 130 نفر تحلیل رفته و 180 نفر عادی هستند.
>جدول 1-3: اطلاعات تعداد کل نمونه و تعداد افراد انتخاب شده از نمونه اولیه دارای علائم تحلیل رفتگی آموزشی
تعداد | دانشکده | ادبیات و علوم انسانی | اقتصاد و علوم اجتماعی | مهندسی | شیمی | علوم پایه | کشاورزی | کل |
تعداد افراد انتخاب شده |