یکی از مؤلفههای شناختی که ارتباط نزدیکی با تفکرات غیرمنطقی دارد، ارزیابی های غیرعقلانی افراد از نحوه رویارویی با پدیدهها و ارتباطات بین فردی است که عمدتا نیز ناکارآمد و ناسالم هستند و بک[29] (1995) از آنها تحت عنوان تحریفهای شناختی یاد میکند و این تحریفها باعث میگردند که ما خود را بیشتر یک قربانی ببینیم تا یک مقابلهکننده. از این رو مشکلات زندگی، نارضایتی و ناراحتی بیشتری را در ما ایجاد میکند(گیبس، 2004).
با توجه به اینکه در پژوهش های گذشته تحقیقی درباره ی رابطه تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی با تحلیل رفتگی آموزشی انجام نشده است در طی این پژوهش به بررسی رابطه ی بین این سه متغیر خواهیم پرداخت.
لذا عمده ترین مسائلی که این پژوهش با آن روبروست این است که میزان تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی دانشجویان چقدر است؟ آیا بین تحریف های شناختی و باورهای غیرمنطقی با تحلیل رفتگی آموزشی رابطه وجود دارد؟ آیا به وسیله تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی می توان تحلیل رفتگی آموزشی دانشجویان را تبیین و پیش بینی کرد؟
3-1 ضرورت انجام پژوهش
نیومن (1990) معتقد است که تحلیل رفتگی آموزشی در دانشجویان بنا به دلایل مختلف یکی از عرصه های مهم تحقیقاتی دانشگاه است. دلیل اول این است که بررسی این مهم می تواند کلید مهم درک رفتارهای مختلف دانشجویان، مانند عملکردتحصیلی در دوران تحصیل باشد. دوم اینکه این موضوع رابطه دانشجویان را با دانشکده و دانشگاه خود تحت تأثیر قرار می دهد. دلیل سوم این است که مفهوم ذکر شده می تواند شوق و اشتیاق دانشجویان را به ادامه تحصیل تحت تأثیر قرار دهد. با توجه به این دلایل ، شناسایی متغیرهای پیش بینی کننده تحلیل رفتگی آموزشی یکی از موضوع های اساسی در نهاد آموزش عالی است.
لازم به ذکر است در مورد علت های پدید آمدن این مسئله ، ممکن است یکی از دلایل آن طرز فکر و باورهای افراد باشد خصوصا اگر این باورها، ناکارآمد باشند. به قول الیس ناراحتیهای هر فرد زاییده افکار غیرمنطقی او است (شفیعآبادی، 1389) و ضرورت پرداختن به این موضوع حل مشکل تحلیل رفتگی آموزشی براساس فرآیندهای فکری ناکارآمد دانشجویان است. تفکرات ناسالم یا تحریفهای شناختی به عنوان فرآیندهای ناسالم نیز مشکلات عدیدهای را برای افراد ایجاد میکنند. ضرورت کاربردی این پژوهش بررسی دلایل و عوامل فردی از جمله باورهای غلط و غیرمنطقی و تحریفهای شناختی و فکری است. تفکرات افراد و نحوه حل مسائل آنها و باورهایی که در مورد خود و دیگران دارند میتواند به عنوان یک عامل مهم در تبیین و پیشبینی تحلیل رفتگی آموزشی نقش داشته باشد .
4-1 اهداف پژوهش
الف) هدف کلی:
شناسایی رابطه تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی با تحلیل رفتگی آموزشی دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا.
ب) هدف های فرعی:
1- تعیین رابطه بین تحریف شناختی و خستگی هیجانی[30] دانشجویان.
2-تعیین رابطه بین تحریف شناختی و بدبینی (بی علاقگی)آموزشی [31] دانشجویان.
3-تعیین رابطه بین تحریف شناختی و ناکارآمدی آموزشی [32] دانشجویان.
4-تعیین رابطه بین باورهای غیر منطقی و خستگی هیجانی دانشجویان.
5-تعیین رابطه بین باورهای غیر منطقی و بدبینی (بی علاقگی) آموزشی دانشجویان.
6- تعیین رابطه بین باورهای غیر منطقی و ناکارآمدی آموزشی دانشجویان.
7- تعیین رابطه بین تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی دانشجویان.
8- پیش بینی تحلیل رفتگی آموزشی بر اساس تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی.
5-1 فرضیه های پژوهش
الف)فرضیه اصلی:
تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی سهم معنا داری در پیش بینی تحلیل رفتگی آموزشی دارند.
ب)فرضیه های فرعی:
1- بین تحریف شناختی و خستگی هیجانی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
2- بین تحریف شناختی و بدبینی (بی علاقگی) آموزشی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
3- بین تحریف شناختی و ناکارآمدی آموزشی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
4- بین باورهای غیر منطقی و خستگی هیجانی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
5- بین باورهای غیر منطقی و بدبینی (بی علاقگی) آموزشی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
6- بین باورهای غیر منطقی و ناکارآمدی آموزشی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
7- بین تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
8-بر اساس تحریف شناختی می توان تحلیل رفتگی آموزشی دانشجویان را پیش بینی کرد.
9- بر اساس باورهای غیر منطقی می توان تحلیل رفتگی آموزشی دانشجویان را پیش بینی کرد.
6-1 متغیرهای پژوهش
الف)متغیرهای پیش بین: باورهای غیر منطقی و تحریف شناختی
ب)متغیر ملاک: تحلیل رفتگی آموزشی(خستگی هیجانی – بدبینی آموزشی و ناکارآمدی آموزشی)
ج)متغیر های کنترل کننده: سال ورود به دانشگاه و دوره تحصیلی(کارشناسی)
7-1 تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها