.estp-changedby-essin a{color:1E3FDB# !important}
نوشتن خلاق کار ساده ای نیست. همه نظرات عالی در مورد نحوه انجام آن دارند. اکثر این نظرات آزمایش نشده هستند. پی بردن به اینکه چه چیزی داستان را خوب می کند ، چه برسد به بزرگ ، یک پازل است که دهه ها طول می کشد تا آن را دریابیم.
ارائه پاسخ راست همیشه آسان نیست. اگر شما نویسنده نسبتاً جدیدی هستید ، اجتناب از پاسخ اشتباه گاهی می تواند به همان اندازه مفید باشد. صد راه برای انجام اشتباه وجود دارد. در اینجا هفت مورد از رایج ترین مشکلات وجود دارد که باید به آنها توجه کنید.
صفت ها همیشه به خلاقیت بیشتر کار شما کمک می کنند. این چیزی است که تقریباً در هر دانش آموز کلاس ششم به او گفته می شود ، زمانی که همه اصول ساختار جمله را می آموزند. صفات = توصیف ، و توصیف = خلاقیت ؛ بنابراین ، صفات = خلاقیت. تنها مشکل این است که توصیف واقعاً به خودی خود ایجاد نمی شود. دانستن نحوه توصیف چیزی است که واقعاً اهمیت دارد و این کار را می توان با استفاده از تقریباً هر کلمه موجود انجام داد. البته صفت ها خوب هستند ، اما جملاتی مانند “مرد بلند قد ، المپیکی و برنزی در راهروی وسیع مرمری قدم می زد” خلاق نیستند. آنها توصیفی هستند ، اما خلاق نیستند.
در مطالعه ای در اسکارلت ، شرلوک هلمز ذهن خود را به عنوان یک اتاق توصیف می کند و به واتسون می گوید که نادیده گرفتن تمام زمینه های یادگیری حماقت نیست: طعم و مزه است. با تمرکز تنها بر آنچه او نیاز به تشخیص و مشاهده دارد ، او تبدیل به یک کارآگاه بی نظیر می شود. به نوشته خود اینگونه فکر کنید: می توانید هر چیزی را که می خواهید در آن قرار دهید. شما می توانید آن را پر از هر چیزی که پیدا می کنید کنید ، یا می توانید اجسامی را که لازم نیست هرس کنید.
شما برای روایت یک داستان عالی به یک طرح/شخصیت عالی نیاز دارید. همه عاشق یک تریلر خوب “داوینچی کدسک” هستند ، درست مانند همه که از شخصیتی جذاب مانند توماس عجیب دین کونتز لذت می برند. اما در نهایت ، آنچه در مورد نوشتن شما اهمیت دارد شخصیت ها یا طرح شما نیستند. این موضوع شماست: آنچه با داستان خود می گویید و چگونه آن را بیان می کنید.
تم های موجود در داستانها به عنوان ابزارهای تحلیلی گنگ که هیچ کس به آنها اهمیت نمی دهد ، شهرت بدی پیدا می کند. به هر حال ، واقعاً ، موضوع هر چیزی در یک داستان است که پیامی از هر نوع را منتقل می کند. هری پاتر از ارزش دوستی و گشاده رویی به ما می گوید. دفترچه یادداشت به ما یادآوری می کند که برای عشق هرگز دیر نیست. اینها موضوعات سنگینی نیستند: آنها فقط اخلاق داستان هستند.
اولیس که بسیاری آن را بزرگترین رمان قرن بیستم می دانند ، دارای یک طرح پیچیده ، ساده و یکنواخت است و یک داستان فوق العاده پیچیده و در هم تنیده را مدیریت می کند. (به همین دلیل است که به عنوان مثال ، ویکی پدیا خلاصه ای از داستان را برای رمان ارائه نمی دهد – اما من از این کار منحرف می شوم.) در همین حال ، رمانی مانند پادشاه یکبار و آینده شخصیت های مسطح قدیمی را می گیرد و آنها را به طرز کاملاً جذاب ، <a href="https://garch98.ir/tag/%d8%a7%d8%b9%d8%aa%db%8c%d8%a7%d8%af/" title="اعتیاد“>اعتیاد آور و خنده دار به تصویر می کشد. آنها نه تنها از طریق رشد شخصیت ، بلکه از طریق روایت به شخصیت های خود تبدیل می شوند.
هرچه بیشتر بنویسید ، بهتر است. این یکی دیگر از افسانه های قدیمی دوران کودکی است ، زمانی که هر کتاب بزرگ به طور پیش فرض “کتاب بزرگسالان” بود. بسیاری از کتابهایی که به عنوان انقلابی و پیشگامانه تلقی می شوند در واقع بسیار طولانی و پیچیده هستند. در حالی که داستانهای طولانی به دلیل طولانی بودن دارای پتانسیل بیشتری هستند ، نوشتن طولانی فقط برای طولانی بودن معنی ندارد. بسته به ایده داستان ، برخی ایده ها فقط بیشتر از بقیه دوام دارند.
کتابی مانند لولیتا را انتخاب کنید ، یکی از خیره کننده ترین کتابهای تمام دوران و هنوز یکی از بحث برانگیزترین کتابهاست. این داستان دارای یک داستان واقعاً هولناک و روایتی پیچیده است که در چندین کشور سفر می کند ، اما فقط حدود سیصد صفحه دارد. و افرادی که فکر می کنند سیصد صفحه در واقع طولانی است ، باید “خواهران پره” را از همین نویسنده بخوانند ، داستانی کوتاه که صد برابر طولانی تر از کتابها هوشمندانه عمل می کند. اندازه را نباید به خاطر اندازه فشار داد ؛ اگر چنین باشد ، معمولاً بلافاصله قابل توجه است.
آنچه که می نویسید کوتاه تر است … و غیره. برخی از مردم فکر می کنند که چون داستانهای کوتاه راحت تر در محتوا جمع می شوند ، کوتاه تر بهتر می شوند. در حالی که این ایده وسوسه انگیز است ، به همان اندازه واقع بینانه است که ادعا کنیم داستانهای طولانی همیشه به طور پیش فرض بهتر هستند. در حالی که کار با داستان های کوتاه راحت تر است ، اما نمی تواند به اندازه کارهای طولانی تر باشد: فقط فضای کافی وجود ندارد.
مورد: رمان عین رند اطلس شانه کرد ، کتابی که در چند دهه گذشته طرفداران متعصبی را به خود جلب کرده است. در قلب اطلس رساله فلسفی چهل صفحه ای وجود دارد که اساساً مضامین پشت کل کتاب را خلاصه می کند. بدون rاز نظر این رمان ، این رساله هیچ معنایی ندارد: رند از بیش از هزار صفحه برای نمایش فلسفه خود در محل کار استفاده می کند و سعی می کند موقعیت فلسفی خود را بیشتر روشن کند. فضای بیشتر برای نوشتن به معنای شانس بیشتر برای ایجاد یک دنیای ادبی است
در نهایت ، چیزی به عنوان “اندازه مناسب” برای نوشتن وجود ندارد. کوتاه نه بد است و نه طولانی. یعنی مگر اینکه هیچ یک از اندازه ها مجبور شوند.
اگر نمی دانید در مورد چه چیزی بنویسید ، فانتزی بنویسید: راحت ترین کار برای انجام آن است. از آنجا که فانتزی واقعاً هیچ قانونی در مورد آنچه واقعی است و چه چیزی ندارد ، بحث می شود ، واقعاً وجود ندارد هر گونه چالشی در نوشتن آن وجود دارد این استدلال ، توجه داشته باشید ، معمولاً توسط شخصی بیان می شود که اغلب فانتزی نمی خواند.
حتی یک نگاه اولیه به هر دنیای فانتزی خوب بیندازید ، خواهید فهمید که هر نوع فانتزی چقدر درگیر است. بله ، هر چیزی ممکن است باشد ، اما این امر فرایند تعریف منطقی جهان را بسیار سخت تر می کند. نویسندگان فانتزی نمی توانند از دنیای واقعی شروع کنند که هر نویسنده دیگری می خواهد از آن استفاده کند: آنها قبل از اینکه کسی بتواند آن را درک کند باید تعریف کنند. فانتزی حتی فراتر از نوشتن است: اغلب قبل از شروع نوشتن ، برنامه ریزی دقیق لازم است.
اگر می توان از مفروضات فانتزی درس گرفت ، این خواهد بود: فقط به این دلیل که چیزی آسان به نظر می رسد به این معنی نیست که هست. مهم نیست که برای نوشتن چه برنامه ای دارید ، هیچ چیز به این راحتی به دست نمی آید. همه چیز کار می خواهد.
همه چیز قبلاً انجام شده است. این شاید بدمزه ترین ادعایی باشد که در مورد نوشتن می توان مطرح کرد: به طرز عجیبی ، بیشترین باورها نیز وجود دارد. در واقع نمی توان بحث زیادی در مورد این بحث داشت: منتقدان مقالات زیادی نوشته اند و توضیح می دهند که چرا دیگر چیزی برای دستیابی به ادبیات وجود ندارد.
در حالی که استدلال های آنها منطقی است ، با توجه به بحث و جدل کافی به جلو و عقب ، هرگز تصور نکنید که همه چیز انجام شده است. همیشه زمینه های جدیدی برای کشف وجود دارد. رمان آزمایشی خانه برگها را که در سال 2000 نوشته شده است ، در نظر بگیرید که شامل بیان یک داستان از طریق قرار دادن کلمات در یک صفحه به جای محتوای خود کلمات است. اگر تا به حال باور کنید که هیچ کار دیگری برای انجام دادن وجود ندارد ، هرگز هیچ کار واقعاً جدیدی انجام نمی دهید. و اگر شخص دیگری با چیز جدید بزرگ ظاهر شود ، اگر ابتدا به آنجا نرسیدید ، بسیار ناراحت خواهید شد.