یا « سجیّه » گویند. » (بهشتی ، 1379 :47).
بنابراین ، تکرار و استمرار افعال بر نفس انسان تأثیر گذارده ، وصفی همسان با آن در روح انسان ایجاد میکند ، تا جایی که اگر امری که موجب بروز خشم ، نفرت یا ترس و اضطراب میگردد ،بر اثر استمرار و تکرار عادت نفس به آن ، دیگر چنین حالاتی را برای فرد به وجود نمیآورد ، بلکه گاه به بروز الفت و محبت منجر میشود ( بهشتی،1379).
ازاینرو ، در یادگیری ، تکرار مطلب و توجه مستمر به آن نقش اساسی دارد . همچنین برای تخلق به اوصاف و اخلاق نیک ، باید بهطور مستمر و مکرر ، افعالی مناسب با آن انجام داد تا بهتدریج آن خُلق ، در نفس ، از حال به عادت و سرانجام به ملکه مبدل گردیده ، در نفس رسوخ کند (بهشتی، 1379 : 32).
در صورتی که نقش تربیتی عادت را منکر شویم ، نمی توانیم تربیت جوانان و عادت دادن کودکان به کارها و عادات نیک را توجیه می کنیم. هنگامی که ما کودکان و نوجوانان را به افعال پسندیده ترغیب می کنیم ، به تدریج با انجام دادن آن افعال ، در نفس ایشان امری ثابت و استوار به نام عادت پدید میآید که استمرار آن موجب میشود آن فعل ملکه نفس گردد، که زوال آن ازوی دشوار است . عادات و اخلاق و ناپسند نیز در کودکان همینگونه استوارمیگردد ( الهوامل و الشوامل : 1
وی کودک و جوان را به شدت تربیت پذیر معرفی کرده است ، و بر اهمیت ، نفوذ و عمق تربیت در کودکی تاکید کرده است . ابن مسکویه به ویژه به این امر تاکید بسیاری دارد که کودک را باید از ناز پروری ، تن آسانی و خوشگذرانی برحذر داشته ، وی را به سختیها عادت داد و در این باره میگوید : «حاکمان و بزرگان ایرانی ، کودکان و جوانان خود را در منازل خویش و در آسایش تربیت نمیکردهاند و آنها را به نواحی دور فرستاده ، تربیت آنها را به صاحبان زندگی خشن ونه اصحاب تنعم و عیش ، واگذار میکرده اند » (همان :74).
ابن مسکویه در تعریف عادت میگوید: عادت حالتی است در روان انسان که او را به انجام عمل، بدون نیاز به اندیشه و تأمل سوق میدهد (حجتی ، 1377 : 99-98).
در نتیجه با توجه به آنچه بیان شد ، میتوان گفت تعلیم و تربیت از دیدگاه ابن مسکویه عبارت است از : کوشش مربی برای بازداشتن کودک از شرور و عادت دادن او به آموختن آداب و روش های فراگیر ی و خودسازی برای رسیدن به کمال ویژه انسانی در عقل نظری .ابن مسکویه از دانشمندان اسلامی نامور در اخلاق بوده و معاصر بوعلی سینا بود. ایشان همان اصول و مبانی بنیادین انسان شناسی در فلسفه اسلامی که در آرای فارابی و بوعلی به انها اشاره شد را قبول داشته است.
امام محمد غزالی:
در بیان اهمیت و ارزش عادت همینقدر کافی است که بگوییم عادت امری است که هیچ کس را از
آن گریزی نیست ، بعبارت بهتر امری همگانی است . در اهمیت عادت سه نکته بیشتر مورد توجــه
است : یکی نیرو یا قدرت عادت ، دوم نیاز همگان به عادت ، سوم طبیعت ثانوی بودن عادت ( قطب،1362) .
اهمیت و ارزش عادت تا آن پایه است که غزالی یک چهارم کتاب عظیم احیاء را با عنوان« العادات » اختصاص داده است . وی در این بخش آئینها و آداب رفتارها و روابط جاری میان انسان با خویشتن و روابط مردم با یکدیگر و خوردن و نوشیدن و مأوی گزیدن و روابط مختلف دیگر را مد نظر قرار داده و از مطالعات او در این زمینه چنین استفاده می شود که بخش عمده ای از فضایل و رذایل اخلاقی محصول عادت ما می باشد. غزالی عادت را اساس و پایه خلق نیکو می داند (غزالی،1364)
اهمیت عادت از نظر غزالی از طرز نگرش او به اخلاق و رأی و عقیده او درباره آن استفاده میشود .امام محمد غزالی در همان حال که عادت را یکی از عوامل تربیتی معرفی می کند، مانع از ابزاری و مکانیکی شدن اراده آدمی میشود (حجتی ،1377 :97).
همچنین غزالی میگوید : «پس هر کاری که نیکوست عادت کند ، خُلق نیکو اندر وی پدید آید ، و سر اینکه شریعت به کار نیکو فرموده است این است ، مقصود از این ، گرویدن دل است از زشت به صورت نیکو، و هر چه آدمی به تکلف عادت کند طبع وی شود » (عطاران ، 1371: 37).
عادت از دیدگاه او عبارت ازحالت و یا خصوصیت روانی است که در آن آدمی پدید میآید ، واثر خود را بر جوراح و اندام انسان افاضه میکند ، و خواهان قیام به عمل است (هاشمیان ، 1383 : 84 )و یا از ناحیه وجود این حالت و خصوصیات روانی ورفتاری بدون تکلیف و بدون نیاز به فکر و تأمل صادر میشود ، این اعمال در آغازامر توأم با تکلیف و احساس و زحمت صورت میگیرد ، ولی سرانجام به صورت یک رفتار طبیعی و عاری از تکلف درمیآید (حجتی، 1377 : 96-99).

برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته مدیریت همه موضوعات و گرایش ها : صنعتی ، دولتی ، MBA ، مالی ، بازاریابی (تبلیغات – برند – مصرف کننده -مشتری ،نظام کیفیت فراگیر ، بازرگانی بین الملل ، صادرات و واردات ، اجرایی ، کارآفرینی ، بیمه ، تحول ، فناوری اطلاعات ، مدیریت دانش ،استراتژیک ، سیستم های اطلاعاتی ، مدیریت منابع انسانی و افزایش بهره وری کارکنان سازمان
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
از سخن غزالی میتوان دو نکته بسیار مهم را در زمینه عادت استنباط نمود : اول اینکه شروع عادت با تکلف همراه است که این ویژگی اختصاص به همه عادات بشر دارد و مسئله دوم ، عدم نیاز به فکر و تعقل در اجرای عادت . و به طور ضمنی از این نظریه میتوان به مسئله تکرار نیز اشاره کرد .
بهطور کلی غزالی در تکوین عادت دو مرحله را از همدیگر تمیز داده است : اول مرحله تکلیف اعمال، یعنی مرحلهای که رفتار انسانی به آسانی و روانی انجام نمیگیرد ، بلکه با تحمل دشواریهایی همراه است .دوم مرحله ثبات و استقرار اعمال ، با توجه به این نکته که عادت عبارت است از صفت و یا حالتی روانی است که انسان را به انجام اعمال رفتاری وا میدارد که به صورت ابزاری و مکانیکی درمیآید (هاشمیان، 1383 :84).
مرحله اول عبارت از همان چیزی است که با اصطلاح تکوین عادت از آن نام بریم . در چنین مرحله، اعمال و رفتار آدمی با بهبود و تکامل تدریجی همراه است . زیرا در هر تمرین جدیدی پیشرفت خاصی را در رفتار خود ملاحظه میکنیم و این پیشرفت همواره در داخل تمرینهای مجدد و مستمر ادامه مییابد تا آنجا که سرانجام به صورت یک عمل مکانیکی و عادی سر بر میآورد که برای انجام آن نیاز به شعور و تفکر نیست .
در مرحله دوم پیشرفت رفتار آدمی به انتها میرسد و به نوعی ثُبات میرسد که پیشرفت آن بسیار جزئی و خفیف میباشد . تکوین کامل عادت آنگاه صورت میگیرد که فرد در درون خود گرایش و شوق نسبت به یک عمل و رفتار پیاپی پیدا میکند به طوری که در آخر از انجام آن عمل احساس لذت می کند (گودرزی ، 1377 : 51 ).
بر طبق نظر غزالی عادت در مواردی ذیل راه دارد:
الف) حرکاتی عضلانی : مربوط به تن و اندام آدمی است و مظهر شوقی انسان بر این حرکات اشراف دارد مانند عادت به خطاطی و خوشنویسی .ب) جنبشهای عقلانی : که میتوان آن را در تمایلات نفس انجام نظام و سازمان ثابتی برخی از ابعاد بهره گیری عقلی از قبیل فقه النفس ، یعنی بینش دینی و فقهی و عموماً طرز تفکر ، تصویر و ترسیم نمود .ج) عادات وجدانی : که این عادات با عواطفی پیوند دارد که انسان آنگاه که به حقیقت و فضیلت و جمال و زیبایی ، آگاهانه رو میآورد ، بر مبنای همان عواطف تربیت میشود .د) عادات اخلاقی : ما نمیتوانیم چه از دیدگاه غزالی و چه از نظر سایر دانشمندان اسلامی عادت را جدا از اخلاق مورد بحث قرار دهیم . به این دلیل که اخلاق از طریق عادت و اکتساب در آدمی پدید میآید . البته بحث از رابطه اخلاق و عادت به ارسطو بازمیگردد ، چون او برای پرورش فضایل اخلاقی به موضوع عادت تکیه میکرد ( حجتی ، 1377 :97-103)، (هاشمیان ،1383 : 85-86)
غزالی تکرار را عاملی مؤثر در تکوین عادت به شمار میآورد ، او همچنین میگوید : بلکه باید این تکرار در زمانها و لحظاتی نزدیک به هم استمرار پیدا کند ، وقتی همگام با تقارب زمان تکرار، آدمی به یک امر معتاد گشت حالتی راسخ و نافذ در نفس و روان او پدید میآید که پیامد آن ، اعمال و رفتاری است که بدون زحمت و تکلف انجام میشود . به اعتقاد او یکبار ه تکرار کردن برای استقرار و رسوخ عادت کافی نیست ، زیرا عادت با عمل در یک روز به دست نمیآید و نیز با ترک آن در یک روز از میان نمیرود ، بنابراین عبادت نیز مثلاً با تکرار آن در یک شب به دست نمیآید ، تکرار با عبادت در یک شب را نمیتوان در شمار فقه النفس و بصیرت روانی و درونی انسان به شمار آورد. بلکه به صورت درونی در یک مدت کافی با تکرار و تدریجاً به دست میآید (گودرزی ،1377 : 53 )
همان طور که گفته شد در روانشناسی جدید ، عنصر تکرار یکی از عوامل اساسی سازمان دهنده عادت در انسان به شمار میآید ،چون تکرار موجب میشود که انسان از حرکات نامنظم و فاقد هدف خود بکاهد و با ایجاد تمرکز در حواس ،کسب دقت کند و به آسانی و با سرعت به نتیجه برسد .
غزالی در کیمیای سعادت در این زمینه چنین میگوید : چون چنین پروردند هر که بالغ شود اسرار این آداب با وی بگویند که مقصود از طعام آن است که بنده را قوت اطاعت خدای تعالی بود و مقصود از دنیا زاد آخرت بر گیرد تا به بهشت و خشنودی خدای تعالی برسد صفت بهشت و دوزخ به او گفتن گیرد و ثواب و عذاب کارها با وی همی گوید، چون به ابتدا به آداب بپرورید ،این سخنها چون نقش بر سنگ بود و اگر فرا گذاشته باشند چون خاک از دیوار فرو ریزد (غزالی، 1364)
از مجموع آنچه غزالی درباره عادت بیان داشته میتوان استنباط کرد که وی ، عادت را که از مهمترین روشهای تربیتی میشناسد . به نحوی که رفتارهای خوب و نرمال آدمی رنگ عادت به خود گرفته و او بدون نیاز به کوشش و مقاومت زیاد بتواند آنها را از خود نشان دهد(هاشمیان ،1383 :88)
غزالی درباره تربیت میگوید : مربی بایستی اخلاق بد را از وی (آدمی) بستاند و به دور اندازد و اخلاق نیکو به جای آن نهد و معنی تربیت این است . غزالی در ادامه سخن چنین اضافه می کند : پس هر کاری که نیکوست ، عادت کند ، خلق نیکو اند روی پدید آید، و سر این که شریعت به کار نیکو فرموده است این است که مقصود از این گروبدن دل است از صورت زشت به صورت نیکو و هر چه آدمی به تکلف عادت کند ،طبع وی میشود (غزالی،1364)
غزالی همچنین نکات مهمی را درباره تعلیم و تربیت کودک توصیه میکند :
1-عادت دادن کودک به ساده زیستی در لباس ، خوراک و وسایل خواب (به طوری که والدین کودک را به پوشیدن لباس آراسته و سنگین و آبرومند عادت دهند ) (حجتی ، 1358 :230)،2-در مکتب ، قرآن حدیث ، داستانها و زندگینامه نیکان را به او بیاموزند تا محبت صالحان درجانش غرس شود (غزالی ، 489 : 13)، 3-بازداشتن کودک از خودارایی و رفاه طلبی و عادت به خوابیدن در طول روز و نیز اشعار عاشقانه (همان :13) و به جای آن کودک را به اعطاء و بخش عادت دهند که به اخذ و گرفتن . (حجتی ، 1358: 231)،4-تأکید بر عمل به آنچه میآموزد (همان :103).
غزالی بیشترین آرا را نسبت به علمای اخلاق در باب عادت داشته است، عادت از دیدگاه او عبارت از حالت و یا خصوصیت روانی است که آن در آدمی پدید می آید، و اثر خود را بر جوارح و اندام انسان افاضه می کند، و خواهان قیام به عمل است و یا از ناحیه وجود این حالت و خصوصیات روانی و رفتاری بدون تکلیف و بدون نیاز به فکر و تامل صادر می شود، این اعمال در آغاز امر توام با تکلیف و احساس و زحمت صورت می گیرد، ولی سرانجام به صورت یک رفتار طبیعی و عاری از تکلف در می آید.(حجتی،1377 :96-99)
عادت در تربیت دینی
مفهوم تعلیم و تربیت
واژه ی تربیت از ریشه ی “رَبَوَ” و باب تفعیل است.در این ریشه،معنای زیادت و فزونی اخذ شده است و در مشتقات مختلف آن ،می توان این معنا را به نوعی بازیافت.مثلاً به تپه”رَبوَه” گفته می شود ،زیرا نسبت به سطح زمین برآمده است.”ربا”نیز از آن رو که زیادتی بر اصل مال است،به این نام خوانده می شود .بنابراین واژه ی تربیت با توجه به ریشه ی آن ،به معنای فراهم آوردن موجبات فزونی و پرورش است و از این رو به معنای تغذیه ی طفل به کار می رود . اما علاوه بر این، تربیت به معنای تهذیب نیز استعمال شده که به معنای زدودن خصوصیات ناپسند اخلاقی ا است(باقری، 51:1390)
راغب اصفهانی نیز می گوید:”رب در اصل تربیت است و تربیت یعنی ایجاد شیء به تدریج از حالتی به حالت دیگر تا به حد تمام برسد.”(زهادت،109:1380) حضرت امام علی ( ع ) در باب اهمیت عادت می فرماید: ” للعاده علی کل انسان سلطان” یعنی از برای عادت بر هر آدمی سلطنتی است، مراد این است که هر که به چیزی عادت کرد، آن را تسلطی بر او به هم رسد و بغایت دشوار باشدبر او ترک ان،پس آدمی باید که خود را به کارهای خیر وا دارد تا عادت کند به انها و ترک انها نکند و اجتناب کند از بدیها و عادت به انها و اگر نه دشوار شود بر او ترک انها و گرفتار گردد به آنها”(آمدی،1385)
همچنین در روایتی دیگر در مورد غلبه و نیروی عادت چنین می فرماید:”آفته الریاضه غلبه العاده”: آفت ریاضت،غلبه عادت است. ریاضت به معنی رام کردن است؛ و مراد این است که آفت و مانع رام کردن نفس و خوار نمودن آن این است که عادت این کس به آنچه عادت به آن کرده باشد غلبه کند بر او، و نتواند ترک آن کند ، پس کسی که خواهد نقش خود را آرام کند و به طاعت و فرمان برداری وادارد، باید که نگذارد که عادت غلبه و تسلط بر او داشته باشد. (آمدی،1385)
در قدرت و نیروی عادت کسی فکر نمی کنم شکی داشته باشد و ساده ترین راه اثبات این مدعا این است که همه ی کسانی که عادتی دارند نمی توانند به سادگی انرا رها کنند، علت این امر همان نیروی ما فوق طبیعت عادت است.یعنی نیروی عادت به اندازه ای است که در غریزه یعنی سرشت و نهاد موثر می شود و آن را به نحوی که متناسب و موافق به عادت است ، تعدیل می نماید تا عمل غریزه بر طبق مقتضیات محیطی که او در زندگی دارد انجام شود و نه آن طورکه اقتضای خود طبع و غریزه باشد. در بحث قبلی گفتیم که غرائز وسیله ی بقای فرد و نوع است و در اینجا می گوییم که عادت وسیله تکامل فرد و اجتماع می باشد. صلاح و فساد فرد و جامعه بسته به چندی و چگونگی عاداتی است که شالوده ی روش و کردار خود را بر آن می گذارند.(علم اخلاق یا حکمت عملی: 78-80)
عادت طبیعت ثانوی است:یکی دیگر از دلایل اهمیت عادت همین مسئله است یعنی عادت خود یک طبیعت دومی محسوب می گردد و البته عادت در واقع همان نیروی طبیعت جدید یا ثانوی است که فرد را تحت تاثیر خود قرا می دهد. و در واقع عادات خوب باید به منزله طبیعت دوم بشر باشند. هر انسانی بطور نا اگاه تحت تاثیر عادات خویش قرار دارد ،طبق ان سخن می گوید و بر وفق آن عمل می کند. عادت حاکم بر رفتار و گفتار مردم است و مانند کششهای غریزی و تمایلات طبیعی افراد را به راه حق سوق می دهد.
علی علیه السلام فرموده است: (( زبانت از تو آن را می خواهد که بدان عادتش داده ای . جانت از تو چیزی را طلب می کند که بدان عادتش داده ای و جانت از تو چیزی را طلب می کند که بدان مانوسش ساخته ای))(فلسفی،1356: 227-228)،امام علی (ع) می فرماید: نفس خویش را به بردباری در مقابل ناملایمات عادت ده.(حسینی میر صفی،1374 :71،به نقل از
0 دیدگاه