اکابر: ر.ک ص۱۲/ س۳٫
اَبوقَتادَه: اسم خاص، حارث (یا نعمان یا عمرو) بن الربعی بن بلامه الأنصاری ملقب به فارِس رسول الله. صحابی است. او غزوه احد و مشاهد بعد آن را دریافت و برخی گفتهاند او بدری است. و پس از رحلت رسول صلوات الله علیه به خدمت علی علیهالسلام پیوست و در جنگ جمل و هم صفین حضور داشت. وفات او به سال ۵۴ هـ .ق به مدینه یا به کوفه بود و برخی به سال ۴۰ گفتهاند و قول اول اصح است.(زرکلی،۱۳۹۰،ج۲: ۱۵۴)
فارِس: صفت عربی، سوار، یعنی صاحب اسب. (لغ)
تَعریض: مصدر عربی، به کنایه سخن گفتن. (لغ)
غزا: ر.ک ص۱۶/ س۱٫
غذای بَدر: اسم خاص، غزوه معروف رسول اکرم با کفار، و اصلاً نام چاهی است میان مکه و مدینه. در همین محل است که نخستین جنگ میان مسلمانان و مشرکان (در رمضان سال دوم هجری) روی داد و به غزوه بدر یا بدر الکبری یا بدر القتال یا بدرالاول مشهور شد. ریاست مشرکان قریش در جنگ با ابوسفیان بود و او درین هنگام با کاروانی از شام باز میگشت. جنگ به شکست مشرکان انجامید و قریب ۷۰ تن از آنان به قتل رسیدند و ۷۰ تن نیز به اسارت درآمدند. (لغ)
قریش: ر.ک ص۹۵/ س۱۶٫
شکستن: مصدر، شکست دادن، منهزم ساختن. (لغ)
مَعرِکه: اسم عربی، میدان کارزار، نبردگاه. (لغ)
بَدیهه: اسم عربی، بدون اندیشه سخن گفتن یا شعر سرودن، نیندیشیده. (لغ)
ایلغار: اسم ترکی- مغولی، حرکت سریع سپاهیان به سوی دشمن، هجوم، یورش. (معین)
اسب سرزنش: اضافه تشبیهی.
مصاف: ر.ک ص۵۶/ س۲٫
مصاف لاف: اضافه تشبیهی.
توسن: اسم، اسب سرکش. (لغ)
توسن کامرانی: اضافه تشبیهی.
کَش: صفت، به معنی خوش و نیک باشد. (برهان)
کارگاه: صفت مرکب، مخفف کارآگاه.
سمند: ر.ک ص۸۷/ س۱۴٫
سمند جهانگیری: اضافه تشبیهی.
اجتهاد: ر.ک ص۷۲/ س۲٫
وصف کردن کمال اسمعیل ایلغار خوارزمشاه را
و کمال اسمعیل که یکی از شاعران مشهور عالم است در مدح سلطان جلالالدین خوارزمشاه گفته، هنگامی که او گریخته از چنگیزخان و به طرف هند رفته و از هند ایلغار کرده به ولایت آذربایجان آمده.
بیت
براق عزم تو گامی که برگرفت ز هند که بود جز تو کسی از ملوک عصر که داد |
نهاد گام دگر بر اقاصی ارّان قصیل اسب ز تفلیس و آبش از عمّان |
و حال آنکه تمام این ایلغارها که خوارزمشاه کرده در وقت فرار از لشکر چنگیز خان بوده و ایلغار در وقت فرار هنر نمیباشد. اگر کمال اسمعیل زنده بودی و امسال مشاهدهی این یورشها که حضرت خان فرمودند بنمودی که به یک نهضت از بخارا به دامغان رفتند و قلاع و ممالک که اکثر در حیطه تسخیر درنیامده بود، تسخیر فرمودند و قبل از ورود صدمات زمستان به مرو معاودت فرمودند و هم درین سال عزم یورش دشت قبچاق فرموده، حال به ترکستان اقامت رایات سعادات آیات فرمودهاند هر آینه از مد حتی که خوارزمشاه را کرده شرمنده شدی و فرارهای او را از چنگیز خان نستودی، پس مقرر شد که حارث بدین معنی اصدق اوصاف است حضرت خان را. (مهماننامه: ۱۰۲)
توضیحات:
کمال اسمعیل: اسم خاص، کمال الدین اسماعیل بن جمالالدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی، ملقب به خلاق المعانی، شاعر قصیده سرای ایرانی (ف. ۶۳۵ هـ .ق). پدر وی جمال الدین محمد بن عبدالرزاق شاعر معروف است. سبب شهرت او ر ا به خلاق المعانی آن دانستهاند که «در شعر او معانی دقیقه مضمر است که بعد از چند نوبت که مطالعه کنند، ظاهر میشود.» از جمله ممدوحان او رکن الدین مسعود از صاعد اصفهان، جلالالدین منکبرتی خوارزمشاه، حسامالدین اردشیر از آل باوند و اتابک سعدبن زنگی هستند. او آخرین قصیده سرای ایران در اوان حمله ی مغول است که در حمله مغول و قتل عام های آن قوم خون خوار از میان رفت.(صفا،۱۳۸۰:ص۳۶۷)
ایلغار: ر.ک ص۱۰۲/ س۶٫