مباحثه: ر. ک ص۲۲/ س ۱٫
خَشیَت: مصدر عربی، ترس، خوف، بیم، هراس منسوب به عظمت و مهابت. (لغ)
صِدّیقان: اسم، جِ صدّیق، کسی را گویند که در تصدیق آنچه بر رسول خدا صلی الله علیه و سلم آمده است کامل بود به علم و قول و فعل به صفاء باطن و قربی که او راست به باطن پیغمبر و بدین جهت است که در کتاب خدا مرتبهای بین نبی و صدیق فاصله نشده است که فرماید: فاولئک مع الذین انعم الله علیه من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین. (لغ)
غَریب: صفت عربی، شگفت، عجیب. (لغ)
حدیث صحیح: ر.ک ص۸/ س۲۰٫
اَبوبَکر صِدّیق: اسم خاص، ابوبکر بن ابی قحافه عثمان بن عامربن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مره بن کعب قرشی، مسمی به عبدالله و ملقب به عتیق و صدیق و ذوالخلال و شیخ الخلفاء و یار غار نبی … . او را از قدمای مؤمنین به پیامبر صلی الله علیه و آله به روایتی چهامین آنان و پدر ام- المؤمنین عایشه و نخستین از خلفای اربعهی راشدین است… او یکی از عشرهی مبشره است. (لغ)
لاخوف علیهم و لاهم یحزنون: قسمتی از آیه ۴۸ سوره انعام، آیه ۳۵ سوره اعراف، آیه ۶۹ سوره مائده، آیه ۶۲ سوره یونس، آیه ۱۳ سوره احقاف، نه بیمی بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین میشوند.
تَصدیق کردن: مصدر مرکب، راست شمردن، راستگوی شمردن، راستگوی داشتن. (لغ)
اِستِشعار: مصدر عربی، پنهان در دل ترسیدن. (غیاث)
مَکروه: اسم عربی، آفت، رنج، بلا، داهیه، مصیبت، محنت. (لغ)
جازِم: اسم فاعل، بیگمان، استوار. (معین)
خایِف: صفت عربی، ترسان، خوف دارنده، ترسنده. (لغ)
آمِن: صفت عربی، بیبیم، بیخوف، ایمن. (لغ)
عُقوبَت: اسم عربی، شکنجه و عذاب و جزای کار بد و گناه. (معین)
مَآل: اسم عربی، جای بازگشت. (لغ) برگشت به دنیای باقی، آخرت.
وَبال: اسم مصدر عربی، سختی، عذاب. (لغ)
عَشرِهِ مُبَشَّرِه: اسم خاص، ده یار بهشتی، ده نفر از اصحاب رسول(ص) که پیغامبر به آنان بشارت بهشت داد و آنان عبارتند از: امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و ابوبکر و عمرو عثمان و زبیر و طلحه و سعد و سعید و ابوعبیده و عبدالرحمن بن عوف رضوان الله علیهم أجمعین. (آنندراج)
حضرت صدّیق: ر. ک ص۴۸/ س۳٫ ابوبکر صدّیق.
مَروّی: صفت عربی، روایت شده، نقل شده. (لغ)
کاچکی: قید، کاشکی، کاش. (لغ)
مَحشور: صفت عربی، محشور شدن، گرد آمدن با کسی یا کسانی در روز قیامت. (لغ)
مَآل: مصدر عربی، عاقبت، نتیجه، سرانجام. (لغ)
اَبوذَر: اسم خاص، ابوذر الغفاری، و بعضی ابوالذر گفتهاند و اکثر و اشهر اوّلی است… یکی از کبار صحابه و از مؤمنین قدیم، گویند او پس از چهار کس ایمان آورد و سپس به بلاد خویش بازگشت و بدانجا ببود تا آنگاه که رسول صلی الله علیه و آله به مدینه شد. (لغ)
مُبَشَّر: ر. ک ص۴۸/ س۱۴٫ عَشره مبشّره.
فاروق: صفت عربی، آنکه فرق گذارد حق را از باطل. (لغ)
عمر فاروق: ر.ک ص۳۸/ س۴٫ عمر خطاب.
حُذَیفَه بن الیمان: اسم خاص، حذیفه ابن الیمان حسل بن جابرالعبصی القناطیری، مکنی به ابی عبدالله. صحابی است… او با پدر خویش به مدینه شد و رسول اکرم او را مخیر فرمود تا در زمرهی مهاجرین یا عداد انصار درآید و او انصاری بودن را اختیار کرد. و کاتب حرص نخیلات بود. وی رازدار رسول(ص) بود و حضرت اسماء منافقین صحابه را بدو ابراز کرد و آنگاه که دور خلافت به عمر رسید از وی درخواست تا نامهای منافقین بدو افشا کند و او از قبول خواهش عمر سر باز زد… وفات وی چهل روز پس از قتل عثمان بود و مدفن وی به مداین در پای ایوان است. (نزههالقلوب ، ج ۳ :ص ۳۳)
اَهوال: اسم عربی، جِ هول که به معنی دهشت و ترس است. (لغ)
و همچنین از بسیاری از صدیقان مبشر از حضرت …….. به نجات: از بسیاری از صدیقان که پیامبر بشارت داده آنها را به نجاتِ از بلایای آخرت، نقل شده است.
مُصَدِّق: صفت عربی، تصدیق کننده و آنکه تصدیق کند دیگری را و گواهی دهد صداقت و راستی دیگری را. (لغ)
فِی الجُمله: قید عربی، خلاصه، روی هم رفته، به هر جهت. (لغ)
یورت: ر.ک ص۴۶/ س۳٫
قصر عارفان: ر.ک ص۴۳/س۲۲٫
خواجه نقش بند: ر.ک ص۴۳/س۲۱٫
فقیر: ر.ک ص۷/س۴٫
تَقریب: مصدر عربی، به اصطلاح راندن سخن به وجهی که مستلزم مطلوب باشد. (لغ)
جوهر الذات: اسم خاص، جوهرالذات یا جواهر الذات از مثنویهای مفصل عرفانی شیخ فرید الدین عطار. (مصاحب)
شیخ ابوبکر ابن اسحق کلابادی بخاری: اسم خاص، کلابادی یا کلاباذی، شهرت ابوبکر محمدابن ابراهیم،وفات ۳۸ هـ.ق، از علمای حدیث و نویسندهی کتاب معروف التعرف. نسبت وی به کلاباد، از محلات بخارا، است، و از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. آنچه مسلم است این است که، علاوه بر علم حدیث، در تصوف و مسائل آن دستی داشته، و به همین سبب هم هست که کتاب او در طول تاریخ همواره مرجع اهل تحقیق درباب تصوف بوده است. از آثار او کتاب دیگری در حدیث به اسم بحرالفوائد، که به عنوان معانی الاخبار شهرت دارد، را نیز نام بردهاند، که در آن ۵۹۲ حدیث را گردآوری کرده است. (مصاحب)
کتاب «تعرّف»: کتابی است به عربی در تصوف، تألیف ابوبکر بنابواسحاق محمد بن ابراهیم ابن یعقوب بخاری کلاباذی، و آن از قدیم میان مشایخ صوفیه شهرت داشته و دربارهی آن گفتهاند: «لولا التعرف لما عرف التصوف» و به همین جهت آن را چند بار شرح کردهاند. و از آن جمله است شرح امام ابو ابراهیم اسمعیل بن محمد بن عبدالله المستملی البخاری(متوفی:۳۸۰)به فارسی. شرح ابو ابراهیم مستملی از جمله ی کتب بسیار معتبر تصوف به پارسی و در زمره قدیمی ترین آن ها است که در چهار مجلد ترتیب یافته است. (صفا،۱۳۸۰:ص۱۵۶)