اینکه نجات یافتگان از ایشان تنها همان اشخاصى بودهاند که نهى از منکر مىکردند، و خداوند ما بقى ایشان یعنى مرتکبین صید ماهى در روز شنبه و آن کسانى را که سکوت کرده بودند و تازه به دسته اول اعتراض مىکردند که چرا ایشان را موعظه مىکنید، همه را به عذاب خود هلاک کرده است. نیز آیه دلالت مىکند که خداوند اعتراض کنندگان را بخاطر سکوتشان و ترک نکردن مراوده با ایشان شریک ظلم و فسق متجاوزین شناخته است.نیز آیه شریفه دلالت مىکند بر یک سنت عمومى الهى- نه اینکه این روش تنها اختصاص به بنى اسرائیل داشته باشد- و آن سنت این است که جلوگیرى نکردن از ستم ستمگران و موعظه نکردن ایشان در صورت امکان، و قطع نکردن رابطه با ایشان در صورت عدم امکان موعظه، شرکت در ظلم است، و عذابى که از طرف پروردگار در کمین ستمگران است. در کمین شرکاى ایشان نیز هست. (طباطبایی،1374، ج8،384تا386)
الف 2- 3 – 2 ) سوره بقره – آیه 26 : إِنَّ اللّهَ لایَسْتَحْیی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَهً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقین.
خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکى مانند) پشه، و حتى کمتر از آن، مثال بزند شرم نمىکند. (در این میان) آنان که ایمان آوردهاند، مىدانند که آن، حقیقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیمودهاند، (این موضوع را بهانه کرده) مىگویند: “منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!” (آرى،) خدا جمع زیادى را با آن گمراه، و گروه بسیارى را هدایت مىکند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد!
جمعى از مفسران از ابن عباس در شان نزول نخستین آیه فوق چنین نقل کردهاند: هنگامى که خداوند در آیات گذشته پیرامون منافقین، دو مثال براى آنها بیان کرد (مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً …- و- أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ …)منافقین گفتند خداوند برتر و بالاتر از این است که چنین مثالهایى بزند، و از این راه در وحى بودن قرآن اظهار تردید کردند، در این موقع آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.بعضى دیگر گفتهاند: هنگامى که در آیات قرآن، مثلهایى به” ذباب” (مگس) و” عنکبوت” نازل گردید، جمعى از مشرکان این موضوع را بهانه قرار داده زبان به انتقاد گشودند و مسخره کردند که این چگونه وحى آسمانى است که سخن از” عنکبوت” و” مگس” مىگوید؟ آیه فوق نازل شد و با تعبیراتى زنده به آنها جواب داد.( مکارم شیرازی،1374، ج1، 145)
الف 2- 3 – 3 ) سوره بقره – آیات238 و239 : حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاهِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتینَ (238)فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُکْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللّهَ کَما عَلَّمَکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (239)
در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى [= نماز ظهر] کوشا باشید! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخیزید! (238)و اگر (به خاطر جنگ، یا خطر دیگرى) بترسید، (نماز را) در حال پیاده یا سواره انجام دهید! اما هنگامى که امنیت خود را بازیافتید، خدا را یاد کنید! [= نماز را به صورت معمولى بخوانید!] همانگونه که خداوند، چیزهایى را که نمىدانستید، به شما تعلیم داد. (239)
جمعى از منافقان گرمى هوا را بهانه براى ایجاد تفرقه در صفوف مسلمین قرار داده بودند و در نماز جماعت شرکت نمىکردند و به دنبال آنها بعضى از مؤمنین نیز از شرکت در جماعت خوددارى کرده بودند و جماعت مسلمین کاهش یافت، پیغمبر اکرم ص از این جهت ناراحت بود حتى آنها را تهدید به مجازات شدید کرد، لذا در حدیثى از” زید بن ثابت” نقل شده که پیامبر ص در گرماى فوق العاده نیمروز تابستان نماز (ظهر) را با جماعت مىگذارد و این نماز براى اصحاب و یاران سختترین نماز بود، به طورى که گاه پشت سر پیامبر ص یک صف یا دو صف بیشتر نبود، در اینجا فرمود: من تصمیم گرفتهام خانه کسانى را که در نماز ما شرکت نمىکنند بسوزانم، آیه فوق نازل شد و اهمیت نماز ظهر را (با جماعت) تاکید کرد.این تشدید نشان مىدهد که مساله عدم شرکت، تنها به خاطر گرمى هوا نبود، بلکه گروهى مىخواستند با این بهانه به تضعیف اسلام و پیامبر ص و ایجاد شکاف در صفوف مسلمین بپردازند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با این لحن شدید در مقابل آنها موضع گیرى فرمود.( مکارم شیرازی،1374، ج2، 205)
الف 2- 3 – 4 ) سوره توبه – آیه 61:وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْر لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَهٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ
از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مىدهند و مىگویند: “او آدم خوشباورى است!” بگو: “خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولى بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق مىکند؛ و رحمت است براى کسانى از شما که ایمان آوردهاند!” و آنها که رسول خدا را آزار مىدهند، عذاب دردناکى دارند!
مقصود از “مِنْهُمُ”؛ یا گروه منافقان است، یا برخى افراد سست ایمان که از روى ترس در جبهه شرکت نکردند و پس از جنگ، عذر و بهانه مىآوردند.به فرمودهى روایات، به دلیل تماسهاى دائمى پیامبر صلى الله علیه و آله با على علیه السلام، ع
دّهاى از منافقان آن حضرت را سادهلوح و زودباور معرّفى مىکردند. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: “مَن آذانى فى عترتى فعلیه لعنه اللَّه” کسىکه اهلبیت مرا اذیّت کند، لعنت خدا بر او باد. در مورد حضرت فاطمه علیها السلام نیز فرمود: “مَن آذاها فقد آذانى” هرکس فاطمه را اذیّت کند، مرا اذیّت نموده است.
گروهى دائماً پیامبراکرم صلى الله علیه و آله را اذیّت مىکردند. “یُؤْذُونَ” (فعل مضارع، رمز استمرار است).همهى اصحاب پیامبر، عادل نبودند و برخى پیامبر را مىآزردند. “یُؤْذُونَ”.رهبرى امّت، ملازم آزار دیدن از خودى و بیگانه است. “یُؤْذُونَ النَّبِیَّ”.آزار پیامبر، کفر است. تقابل “الَّذِینَ یُؤْذُونَ” با “الَّذِینَ آمَنُوا”.منافقان حتّى علیه پیامبر نیز تبلیغات وجوسازى مىکردند. “یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ”. به همه مردم اجازهى سخن بدهید تا نگویند حاضر به شنیدن حرف ما نیستید، هرچند به سادهلوحى متّهم شوید. “یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ” گاهى بهخاطر مصلحتِ امّت باید از بعضى شنیدهها تغافل کرد. “أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ” گاهى آثار تربیتى و اجتماعى یا سیاسىِ سکوت، بیش از برخورد و اعلام موضع است. “أُذُنٌ”از صفات یک رهبر آگاه، سعهى صدر، گوش دادن به حرف همهى گروهها، برخورد محبّتآمیز با آنان، عیبپوشى و بازگذاشتن راه عذر و توبهى مردم است. “قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ”با روى باز و از روى خیرخواهى، شنواىِ سخن مردم باشید. “أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ”سکوت در برابر شنیدهها، همیشه نشانهى رضایت نیست. “أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ”(قرائتی،1383،ج3،451و452)
الف 2- 3 – 5 ) سوره توبه – آیات64 و65و66 : یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ (64)وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ(65) لاتَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَه مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَهً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ(66)
منافقان از آن بیم دارند که سورهاى بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: “استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار مىسازد.(64)و اگر از آنها بپرسى(: “چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!”)، مىگویند: “ما بازى و شوخى مىکردیم!” بگو:” آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مىکردید؟!” (65)(بگو:) عذر خواهى نکنید (که بیهوده است؛ چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهى از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگرى را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودند! (66)
در شأن نزول آیه گفتهاند: گروهى از منافقان، تصمیم گرفتند شتر پیامبر را در بازگشت از جنگ تبوک در گردنهاى رَم دهند تا پیامبر صلى الله علیه و آله کشته شود. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از تصمیم آنان از طریق وحى با خبر شد. در حالى که عمّار و حُذیفه از جلو و پشت سر حضرت مراقب بودند، به گردنه رسیدند و منافقان حمله کردند. پیامبر آنان را شناخت و نامشان را به حُذیفه گفت. او پرسید: چرا فرمان قتلشان را نمىدهى؟ فرمود: نمىخواهم بگویند که محمّد صلى الله علیه و آله چون به قدرت رسید، مسلمانان را کشت.در جریان همین جنگ منافقان در غیاب پیامبر، از روى استهزا مىگفتند: او مىخواهد کاخهاى شام را تسخیر کند!آیه بعد نازل شد و آنان را تهدید به رسوایى کرد.یکى از آنان گفته بود: اگر توطئه فاش شد، چه کنیم؟ دیگرى گفت: مىگوییم مزاح و شوخى بود.در واقع عذرى بدتر از گناه آوردند. شوخى با مقدّسات دینى جایز نیست. “أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ”دربارهى اینکه کدام گروه از منافقان عفو مىشوند اقوالى است:
الف: آنان که توبه کنند.ب: آنان که در حاشیه و کنار استهزاکنندگان بودهاند. ولى از سردمداران آنان پذیرفتهنمىشود.ج: آنان که عفوشان به مصلحت نظام و حکومت است.د: آنان که تنها مدّت کوتاهى منحرف شدند، در مقابل آنان که جرمشان ریشهدار و سابقهدار و همچنان استمرار دارد. “کانُوا مُجْرِمِینَ”عذر دروغگویان ومسخرهکنندگان در همه جا پذیرفته نیست. لا تَعْتَذِرُوا …ارتداد، سبب نپذیرفتن هر عذرى است. “قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ”. به ایمان امروز خود مغرور نشویم، چون خطرِ سوء عاقبت و مرتد شدن وجود دارد. “قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ”.توهین و استهزا به خدا و پیامبر و آیات الهى، کفر است. “تَسْتَهْزِؤُنَ، کَفَرْتُمْ”.منافق، در حقیقت کافر است. “کَفَرْتُمْ”هنگام تهدیدِ مخالفان و منافقان توطئهگر، همهى راهها را نبندیم. “نَعْفُ”.بعضى از منافقان قابل عفوند، البتّه اگر توبه کنند. “نَعْفُ عَنْ طائِفَهٍ” (نفاق نیز داراى مراتبى است).دلیل کیفرِ منافقان، کفر و جرم سابقهدار آنان است. نُعَذِّبْ … کانُوا مُجْرِمِین(قرائتی،1383،ج3، 454تا457)
الف 2- 3 – 6 ) سوره توبه – آیه74 : یَحْلِفُونَ بِاللّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَهَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذاباً أَلیماً فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ وَ ما لَهُم
ْ فِی الاَْرْضِ مِنْ وَلِىّ وَ لا نَصِیر
به خدا سوگند مىخورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفتهاند؛ در حالى که قطعاً سخنان کفرآمیز گفتهاند؛ و پس از اسلامآوردنشان، کافر شدهاند؛ و تصمیم (به کار خطرناکى) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام مىگیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بىنیاز ساختند! (با این حال،) اگر توبه کنند، براى آنها بهتر است؛ و اگر روى گردانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکى کیفر خواهد داد؛ و در سراسر زمین، نه ولىّ و حامى دارند، و نه یاورى.
آیه، شامل همهى توطئههایى مىشود که منافقان بر ضدّ پیامبر و اسلام داشتند، ولى اغلب تفاسیر شیعه و سنّى به توطئهى “لیله العقبه” اشاره کردهاند که منافقان براى کشتن پیامبر در گردنهاى کمین کردند تا شترِ پیامبر را رَم دهند، امّا توطئهى آنها کشف شد و به مقصود خود نرسیدند. “هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا”نقل شده است که هنگام سخنرانى پیامبر صلى الله علیه و آله